هدف داعش از انتشار ویدیوهای سربریدن چیست؟

  • انتشار: ۲۷ عقرب ۱۳۹۳
  • سرویس: بین الملل
  • شناسه مطلب: 897

وبسایت فرارو نوشت: قضیه به شوک آوری و خونریزی محدود نیست. ویدیوییکه داعش چند هفتۀ پیش با حضور گروگان انگلیسی، جان کانتیل، که از شهر محاصره شدۀکوبانی به اصطلاح “گزارش می داد” منتشر کرد را در نظر بگیرید. موضوع این ویدیو غیرقابلاعتماد بودن پوشش رسانه های غربی از درگیری ها در سوریه و عراق است. چیزی که درویدیو مورد تمسخر قرار می گیرد. اما موضوع اصلی این ویدیو شکست ناپذیریِ داعش وضعف و دورویی غرب است. این ویدیو با پخش تصاویر حرفه ای هوایی ای که به وسیلۀ پهپاداز کوبانی جنگ زده گرفته شده است آغاز می شود. اما از آنجا به بعد جذابیتش را ازدست می دهد و به خطابه بدل می شود.

به گزارش فرارو به نقل از آتلانتیک؛ اما داعش، روز یکشنبه، به دکترین شوک و خونریزیِخود بازگشت و ویدیویی منتشر کرد که می توان آن را ترسناکترین ویدیویی که تا بهامروز از سر بریدن منتشر شده است دانست. بینندۀ ویدیو تصویر بریده شدن سر امدادگرآمریکایی، پیتر کسیگ، را نمی بیند، اما تصویر سر بریدۀ او در کنار پای تروریستبریتانیایی که به “جان جهادگر” معروف شده به بیننده نشان داده می شود.پیش از این صحنه، شاهدِ نمایش بریدنِ سر هیجده مرد هستیم که داعش ادعا می کند ازاعضای نیروهای بشار اسد هستند. قربانیان در یک صف به وسیلۀ داعشی های چاقو به دستآورده می شوند و با زانو زدن قربانیان، دوربین روی چهره های وحشت زدۀ آنها متمرکزمی شود. سپس بریدن سرها، به صورت همزمان، آغاز می شود. برخلاف ویدیوهای سر بریدنیکه داعش پیش از این منتشر کرده بود و در آن فرآیند بریده شدن سر نمایش داده نمی شد، در اینجا خبری از رعایت احساسات بینندگان نیست. بینندهشاهد همۀ جزییات است.

بد نیست که در منطق این نمایش سربریدن گروهی وتفاوت آن با دکترین مشهوری که در مراحل ابتدایی جنگ عراق در سال 2003 مورد استفادهقرار گرفت، یعنی دکترین “شوک و بهت” تامل کنیم. مقایسۀ این دو، مسئله ایمهم را در مورد داعش و میل به آن به کشتن از نزدیک را برای ما روشن می کند.

کشتن رو در رو با کشتن از فاصلۀ دور متفاوت است.از نظر احساسی با هم فرق می کنند. ضمن اینکه کشتن رو در رو سخت تر است.
وقتی که راهبر بمب افکنِ انولا گی، اولین هواپیمایی که یک بمباتمی را رها کرد، از ماموریت تاریخی خود بازگشت از احساسش پس از انجام ماموریتاینگونه گفت که: “یک چیزی خوردم و چندتا آبجو هم خوردم و خوابیدم.”کشتار و ویرانی ای که ماموریت او بر سر هیروشیما آورد حیرت آور بود؛ ماموریتی که135 هزار کشته بر جای گذاشت. با این وجود، تئودور ون کرک، راهبر انولا گی، مدعیاست که حتی یک شب هم به خاطر کاری که کرده بود بی خواب نشده است. این در حالی استکه وقتی ویلیام منچستر، تفنگدار آمریکایی و کهنه سرباز جنگ جهانی دوم، سربازیژاپنی را در فاصله ای نزدیک کشت، روی خودش استفراغ کرد و از پشیمانی و شرم از کاری کهکرده بود تشنج کرد.

بسیاری از متخصصان متفق القولند که اِعمال خشونت،و به خصوص کشتن، کاری بسیار دشوار است. راندال کالینز، پروفسور جامعه شناسی دردانشگاه پنسیلوانیا، در کتابش با نام “خشونت” گفته است که “همۀافراد، خواه از خشونت تمجید کنند یا از آن بترسند یا امیدوار به از بین بردن آنباشند، فکر می کنند که اِعمال خشونت کاری آسان است.” اما کالینز استدلال می کند کهواقعیت چیز دیگری است: “اعمال خشونت دشوار است… و اکثر مردم، از جمله کسانیکه آن را تحسین و تشویق می کنند، در آن استعدادی ندارند.” او می گوید که دراین میان کشتن از فاصلۀ نزدیک از همه چالش برانگیزتر است: “به نظر می رسد کهسختی به خصوصی در مواجهۀ رودررو با فردی دیگر و فرو کردن چاقو در بدن او وجودداشته باشد.”

ایدۀ دشواری اِعمال خشونت را اولین بار اس.ال.اِیمارشال، تاریخ نویس ارتش آمریکا در جنگ جهانی دوم مطرح کرد. مارشال از طریق پژوهشیکه البته همچنان بحث برانگیز است، دریافت که معمولاً تنها 15 درصد از نیروهای حاضردر خط مقدم با اسلحه هایشان شلیک می کنند. آماری که در بهترین واحدها به 25 درصدمی رسد. کالینز با استفاده از نتایج پژوهش مارشال استدلال می کند که اصلی ترینمانع در برابر کشتن چیزی است که او “تنشِ مقابله” می نامد و بزرگترینترس سربازان در موقعیت های درگیری احتمال کشته شدن نیست بلکه احتمال کشتن است. اودر کتابش می گوید: “تحمل جراحت و مرگ از روا داشتن آن آسانتر است.”

سرهنگ دیو گراسمن، نویسندۀ کتاب “در بابکشتن: هزینۀ روانی کشتن آموزی در جنگ و جامعه”، با این نظر موافق است:”در اکثر انسان ها مقاومت شدیدی نسبت به کشتن همنوع وجود دارد.” طبق نظرگراسمن، فاصله متغیری اساسی در امر کشتن محسوب می شود: هر چه “هدفِکشتن” نزدیکتر باشد عمل کشتن دشوارتر است، در حالی که “با وجود فاصله،می توانم بشر بودن شما را انکار کنم؛ و با وجود فاصله صدای جیغ و ناله های شما بهمن نمی رسد.”

زیگمونت باومن، جامعه شناس مطرح لهستانی نیز درمطالعۀ تاثیرگذار خود با عنوان “مدرنیته و هلوکاست” این حرف را به شکلیدیگر مطرح می کند: “آسیب زدن به فردی که لمسش می کنیم دشوار است. روا داشتندرد بر کسی که او را از فاصلۀ دور می بینیم آسانتر است. این کار در مورد کسی کهفقط صدایش را می شنویم آسانتر است. و روا داشتن بر کسی که نه می بینیم و نه صدایشرا می شنویم از همه آُسانتر است.”

به نظر می رسد که در ماه های اخیر جنگجویان داعشبه از بیخ و بن این نظریات را نقض کرده اند. آنها باعث شده اند که کشتن، بسیار آسان به نظربرسد. آنها در هنر کشتن از نزدیک نیز استاد شده اند. به نمایش کشیدن بریدن سر جیمزفولی، استیون ساتلوف، دیوید هاینز، آلن هنینگ و در مورد اخیر، پیتر کسیگ، از مثال هایاین رویداد است. اما این مثال ها تنها بخش کوچکی از انبوه شرارت ها و اعمالسادیستی ای است که این گروه رقم زده است.

اقدامات این گروه برای ناظران بیرونی جنون آمیزبه نظر می رسند. اما این طور نیست. به نظر می رسد که در پس این توحش نکته ای نهفتهاست. هدف از این کار دوقطبی کردن فضاست. هدف از این اقدامات مجبور کردن مردم بهانتخاب یکی از طرفهاست. هدف از آن پدید آوردن جنگی با ابعاد گسترده تر است. جنگیکه داعش حتم دارد در آن برنده خواهد شد.

ابوبکر ناجی، نظریه پرداز افراطی اسلامگرا، درکتابِ سالِ 2004 خود با عنوان “مدیریت وحشیگری” می گوید: “ما بایداین جنگ را بسیار خشونت آمیز کنیم.” ناجی که افکارش با ابومسعب الزرقاوی،رهبر فقید القاعده در عراق که حالا به داعش تغییر شکل داده است، همسو است استدلالمی کند که خشونت بی رحمانه برای ایجاد خلیفه گری ِ “با خلوص” ضروری است.او هشدار می دهد که ملایمت زمینه ساز شکست است و اصحاب پیامبر را مثال می زند که”(مردم) را با آتش می سوزاندند، هر چند که این کار ظاهری کریه داشت، اما اینکار را می کردند چون که به اثرگذاری خشونت شدید در زمان نیاز اشراف داشتند.”

عقل سلیم به ما می گوید که توحش داعش به ضررشتمام خواهد شد. این توحش باعث خواهد شد که مسلمانان عادی از این گروه رویبرگردانند و بدون حمایت ایشان این گروه محکوم به شکست خواهد بود. اما آنچه که دراین دیدگاه در نظر گرفته نمی شود این است که در جهاد داعش، همانطور که نیای آنیعنی زرقاوی به خوبی می دانست، هدف به دست آوردن قلب و ذهن مردم نیست. هدف خردکردن قلب ها و ذهن هاست. داعش به دنبال متعاقد کردن منتقدان و دشمنانش نیست. او می خواهد کهاگر توان نابود کردن کامل آنها را ندارد، حداقل آنها را تحت فرمان خود بگیرد. بهنظر می رسد که استراتژی این گروه برای رسیدن به این هدف بر از بین بردن ارادۀدشمنان از طریق کشتن آنها از نزدیک بنیان شده باشد. این هدفی است که داعش از بهتصویر کشیدن تئاتروار سر بریدن ها دنبال می کند: آنها به شکلی غیرمستقیم استادیداعش را در هنر کشتن از نزدیک را به مخاطبان القا می کنند. و این مسئله بسیاری ازمردم را می ترساند، چون که خود احساس می کنند که کشتن از نزدیک عملی بسیار دشوار استو داعش از پس آن برمی آِید.

از سوی دیگر، این سر بریدن ها به شکلی دراماتیکدر نقطۀ مقابل استفادۀ القاعده از بمب های کنترل از راه دور در حمله هایش، ودکترین شوک و بهت در عملیات های نظامی غرب قرار می گیرد. گویی پیامی که ویدیوهایداعش بناست منتقل کنند این است: شما – آمریکایی ها و متحدانتان- با پهپاد و موشکمی کشید. ما- به اصطلاحِ داعشی ها “مسلمانان واقعی”- با دستهای خالی می کشیم.شما پشت ادوات جنگیتان پنهان شده اید و جرئت جنگیدن ندارد. ما با شمشیرهای برهنهسربلند ایستاده ایم. ما شما را شکست خواهیم داد، چرا که ارادۀ ما بیشتر از شماست.چرا که کاری نیست که ما در دفاع از هدف برحق و مقدسمان انجام ندهیم.

ممکن است کسانی استدلال کنند که در تاریخ گذشته این سرزمین نمونه هایی از این نوع بی رحمی یافت می شود و از همین استفادۀ داعش از آن عجیب نیست. اما این موضوع منحصر به داعش نبوده است. همین رویکرد در مواردیدر جهان غرب هم مشاهده شده است. مثلاً منطقی که در پس “بمباران های ناحیه ای”که از سوی نیروهای متحدین در آلمان را در نظر بگیرید. هزاران غیرنظامی بی گناه برایرسیدن به هدف پایان دادن به جنگ و جلوگیری از پیشروی فاشیسم در اروپا قتل عامشدند. یا مثلاً منطقی که در پس بمباران هیروشیما و ناکازاکی قرار داشت را در نظربگیرید. فیلسوف آمریکایی، توماس نیجل در این مورد نوشته است: “به نظر می رسدکه سیاست تهاجم به جمعیت های غیرنظامی به منظور اجبار دشمن به تسلیم یا ضربه زدنبه روحیۀ آن، به شکلی گسترده در دنیای متمدن مورد قبول بوده است.”
داعش شوکِ کشتن از نزدیک را به هاله ای اسطوره ای برای خودبدل کرده است. مثلاً، مرد کردی که از دست داعش و از شهر کوبانی فرار کرده بود بهتازگی در گفتگویی با یک روزنامۀ انگلیسی گفته است: “داعشی ها حیوان هستند.آنها انسان نیستند. آنها تشنۀ خون هستند، طوری که من تا به حال مشابهش را ندیده ایم.انگار که از کشتن لذت می برند. آنها از بریدن سرها مشعوف می شوند. انگار که سربریدن نشان تجاریشان است.”

داعش مخوف و هراس انگیز است. این همان تصویریاست، که با وجود شکست های اخیر داعش در جبهۀ جنگ، در روایت رسانه ها چه در دنیایاسلام و چه از خارج آن از این گروه ترسیم می شود. این دقیقاً همان تصویری است که داعش مشتاقانه دوست دارد از این گروه ترسیم شود.

نظرات(۱ دیدگاه)

  1. وحشی بافقی
    (۲۸ عقرب ۱۳۹۳)

    خدا لعنت کند این آدمکش ها را اینها از ادامه نسل طالبان و بدتر از آن کثیف ها هستن

نظر شما چیست؟