مسیر مشترکی که طالبان و خلقی ها طی میکنند

  • انتشار: ۱۴ جوزا ۱۴۰۱
  • سرویس: دیدگاهسیاست
  • شناسه مطلب: 130873
طالبان

از بررسی و آنالیز عملکرد طالبان رفته رفته این گمانه تقویت می‌شود که این گروه، دقیقاً همان اشتباهی را مرتکب شده که اعضای حزب دموکراتیک خلق افغانستان مرتکب شدند.

هرچند که خلقی ها از یک طرف بام افتادند و طالبان از طرف دیگر بام، اما واقعیت اینست که سیاست هر دو جریان در عدم رعایت تعادل، آنها را به سوی سرنوشت مشترک رهنمون می‌کند.

کودتای کمونیستی ۷ ثور ، دقیقاً نه ماه و پانزده روز قبل از پیروزی انقلاب اسلامی در ایران به وقوع پیوست.

شعار های حزب دموکراتیک خلق افغانستان که همچون سایر جریان های چپ، مبتنی بر تامین رفاه برای اکثریت ضعیف و فقیر جامعه بود، به این دلیل به مذاق مردم افغانستان خوش نیامد که کمونیست ها می‌خواستند عدالت اجتماعی منهای دین را در جامعه پیاده کنند.

همزمان با تحولات آن روزهای افغانستان، زمزمه های نهضتی در ایران به گوش مردم خورده بود که عدالت اجتماعی را در سایه اعتلای کلمه الله شعار های اصلی خود قرار بوده و قرین شدن عدالت و دینداری، برای مردم افغانستان بیش از هر ایسم دیگر ، جذابیت داشت.
به همین دلیل، پیش از آنکه انقلاب اسلامی امام خمینی رحمت الله علیه در خود ایران پیروز شود، خمینیست ها، در برابر حکومت کودتایی کمونیستی به عنوان یک جریان پر نفوذ، مطرح شدند و علاقمندی روز افزون مردم به چنین تفکری، خلقی ها را وا داشت تا هزاران نفر از طرفداران امام خمینی رحمت الله علیه را از دم تیغ بگذرانند و زنده به گور کنند.

مسأله صدور انقلاب اسلامی ایران به خارج از مرزهای ایران که امام خمینی رحمت الله علیه تئوری پرداز آن بود، عمدتا ناظر به مفاهیمی بود که در آن، آباد شدن دنیای مردم و زندگی عزتمندانه، در کنار دینداری مورد توجه قرار گرفته بود و دیری نپایید که خمینیست ها، در سرتاسر جهان از افغانستان گرفته تا پاکستان و هند و کشورهای عربی و آفریقایی، شعار انقلابی گری سر دادند.

آنچه که امام خمینی اعلی الله مقامه به دنبال آن بود، دقیقا همان چیزیست که انبیای الهی بر اساس آن، دعوت الهی خود را آغاز می‌کردند.

تمام انبیای الهی، برخورداری عادلانه تمام ابنای بشر از موهبت های الهی را یک امر بدیهی می دانستند و در سایه دعوت مردم به برابری و برادری، توحید و اطاعت از پروردگار رب العالمین را ترویج و تبلیغ می نمودند.

چپی ها و کمونیست های افغانستان علیرغم اینکه حمایت مطلق شوری قدرتمند را با خود داشتند، نتوانستند عدالت منهای دین را در افغانستان پیاده کنند،

اکنون، طالبان نیز مشابه همان مسیری را که خلقی ها پیمودند، در حال طی کردن هستند با این تفاوت که اینها می‌خواهند دینداری منهای عدالت را در قالب یک حکومت کودتایی و زورگو و خودکامه (همچون حکومت خلقی ها) بر مردم افغانستان تحمیل کنند.
طالبان، به ریش و لباس مردم کار دارند، اما خود را موظف به تامین امنیت ، تامین شغل، شکل دهی ساختار اداری و قضایی عادل و…. نمی‌دانند.

این عدم تعادل چیزی نیست که قوام حکومت را به دنبال داشته باشد.

قوام حکومت تنها در صورتی ممکن است که مردم، تلاش دولتمردان برای تامین رفاه خود و تقید صاحب منصبان به جلال و حرام دین را با گوشت و پوست و جان خود لمس کنند.

از این منظر، ما کماکان همان خمینیست های سابق هستیم که بر اساس آموزه های امام عزیز، به دنبال تحقق جامعه ای دیندار و عدالت محور هستیم و جریانی را مستحق حکومت بر مردم میدانیم که با چنین رویکردی، قدرت را در اختیار داشته باشد.

سید احمد موسوی مبلغ

نظرات(۰ دیدگاه)

نظر شما چیست؟