طالبان و دوراهی بازیگران خارجی در افغانستان

  • انتشار: ۱۴ سرطان ۱۴۰۰
  • سرویس: دیدگاهسیاست
  • شناسه مطلب: 116003

سریال سقوط ولسوالی ها (فرمانداری‌ها)ی افغانستان به دست طالبان، کماکان تداوم دارد و تلاش های دولت برای بازپس گیری این مناطق، فقط در چند مورد آن هم با تکیه بر خیزش های مردمی ضد طالبان موفق بوده و در اکثر موارد، راه به جایی نبرده است.

اما با این حال، هنوز هم هیچ مرکز ولایتی (استانی) در اختیار طالبان نیست و شواهد متعددی، گواه این است که احتمال ساقط شدن دولت به دست طالبان، چندان زیاد نیست.

طالبان و دولت افغانستان، در عین حال که علیه یکدیگر در حال جنگ هستند، هر دو با آمریکا ارتباط خوبی دارند.
آمریکا با این که بزرگ ترین و مهم ترین پایگاه خود در افغانستان را هم به طور کامل تخلیه کرده است، همچنان از حمایت قاطع از دولت سخن می‌گوید و در عین حال، رفتاری دارد که گویی طالبان را نیز به رسمیت می شناسد.

آن چه پس از تحلیل نوع رفتار دولت افغانستان و طالبان به دست می آید، این است که دولت افغانستان مطمئن است به زودی ساقط نخواهد شد و طالبان نیز مطمئن هستند هر روز بر قدرت و جغرافیای آن ها افزوده خواهد شد.
اما در عین حال طالبان، برای اعمال فشار به کابل، در هر منطقه ای که موفق به تصرف آن می‌شوند، در اولین اقدام، ساختمان های دولتی و زیرساخت های عمومی منطقه را ویران می کنند.
همین مسئله موجب شده تا تحلیل گران این گونه استنباط کنند که طالبان، برنامه ای برای حکومت کردن بر افغانستان ندارند وگرنه گروهی که قصد حکومت داشته باشد، هیچ گاه زیرساخت هایی را که در حکومت داری نیازمند آن خواهد بود، ویران نخواهد کرد.

با این حساب، این پرسش اساسی مطرح می‌شود که اگر طالبان، قصد رسیدن به قدرت را ندارند، پس چرا با این شدت به دنبال توسعه جغرافیای قدرت خود هستند؟

برای رسیدن به پاسخ این پرسش، ابتدا باید یک نکته کلیدی را مطرح کنیم و آن این که ساده انگارانه است که ما خیال کنیم، طالبان، دشمن آمریکا هستند و حقیقتا برای ایجاد یک حکومت دینی و اسلامی در افغانستان جنگیده اند.

هرچند که طالبان اکنون مدعی پرچمداری مبارزه با آمریکا در افغانستان هستند، اما واقعیت های میدانی، این ادعا را یک دروغ بزرگ می‌نمایاند.

اکنون مستندات زیادی منتشر شده که علاوه بر اثبات نقش آمریکا در شکل گیری طالبان در دهه ۷۰، بر نقش آمریکا در احیای مجدد طالبان از سال ۲۰۰۵ به بعد حکایت می‌کند.

اگر با تکیه بر این مستندات بپذیریم که آمریکا در احیای مجدد طالبان و تقویت آن ها نقش موثر داشته، در دشمنی طالبان با آمریکا نیز باید تردید کنیم و بدیهی است که اگر چنین تردیدی وجود داشته باشد، نمی توان در خصوص این مطلب که طالبان برای اهداف دیگری غیر از حکومت کردن بر افغانستان توسط آمریکا پشتیبانی می شوند، بی تفاوت ماند.

اگر طالبان، صرفا ابزاری برای تامین منافع آمریکا تلقی شوند نه گروهی با خاستگاه های مردمی و توانمند برای اداره کشور، آن گاه اساسا نوع نگاه به قضایای افغانستان دستخوش تغییر خواهد شد.

آمریکا با خارج کردن نیروهای نظامی خود از افغانستان، عملا خود را از وضعیتی که هر سال میلیاردها دلار هزینه بر این کشور ‌تحمیل می کرد، اما موجب رسیدن به هدف های مهمی همچون مهار و کنترل کشورهای قدرتمند این منطقه نمی شد، بیرون کشید.

ادامه جنگ در افغانستان در صورتی که هزینه ای برای آمریکا نداشته باشد، چندان هم برای آن ها بد نیست.

به ویژه این که این جنگ، بر کسانی تحمیل شود که طی ۱۰ سال گذشته، سیاست های منطقه‌ای آمریکا را مرتب به چالش کشیده اند.

آمریکا در عراق، سوریه و یمن، نیش های زهرآگینی از محور ایران – روسیه خورده و در جنگ تجاری با چین و هند هم، بارهای سنگینی متحمل شده است.
اکنون اگر افغانستان، به محلی تبدیل شود که این کشورها، مجبور شوند پا در باتلاق جنگ آن بگذارند، علاوه بر این که انتقام شکست های پیشین در غرب آسیا گرفته خواهد شد، با تحمیل هزینه‌های یک جنگ ویرانگر دیگر بر آن ها، موجب انحراف تمرکز این کشورها از نقاط هدف آمریکا به افغانستان خواهد شد.

عربستان سعودی نیز که در طول ۱۰ سال گذشته، تمام قد درکنار آمریکا ایستاده بود، همچون آمریکا انگیزه‌های زیادی برای کمک به شعله‌ور کردن آتش جنگ در افغانستان دارد.

از سوی دیگر برخی کارشناسان معتقدند، پاکستان نیز به دلایل زیادی (از جمله تقابل با هند و مسئله خط دیورند) به رغم این که تسلط کاملی بر عملکرد طالبان دارد، ترجیح می‌دهد به جای تلاش برای حاکم کردن طالبان، آن ها را وارد جنگی کند که هم مسئله «دیورند» برای مدتی مسکوت بماند و هم بار سنگینی بر هند تحمیل و‌ هم از دامن زدن هند به استقلال طلبی بلوچ ها در پاکستان پیشگیری کند.

بنابراین واضح است که محور آمریکا، سعودی و پاکستان، در یک اتحاد اعلام نشده، کمر به کشاندن جنگ به نیمه شمالی افغانستان بسته اند.

در سوی مقابل، روسیه، چین، هند و ایران هستند که باید در برابر سناریویی که آمریکا و متحدانش نوشته اند، نقش موثری بازی کنند.
البته ترکیه هم به رغم این که در دیگر موضوعات منطقه ای همواره کنار آمریکا ایستاده، این‌بار ممکن است در جبهه مخالف آمریکا بایستد.

اینک، کشورهای منطقه و همسایه افغانستان دو راه بیشتر ندارند.

راه اول این است که مطابق آن چیزی که آمریکا طراحی کرده، با حمایت از گروه های نزدیک به خود در افغانستان در کنار حمایت از حکومت افغانستان، عملا وارد جنگی خانمان‌سوز در افغانستان علیه طالبان و در حقیقت علیه آمریکا و سعودی و پاکستان شوند.

اما راه دوم این است که تمام ابزارهای خود را برای پیشگیری از یک جنگ وحشتناک دیگر به کار بندند. اعمال فشار بر حکومت افغانستان و طالبان برای رسیدن به یک توافق، شاید کوتاه ترین راه و نزدیک ترین مسیر برای حل بحران افغانستان باشد.

اما مشکل این جاست که طالبان علاقه مند نیستند موجب نارضایتی آمریکا شوند و از سوی دیگر توان خارج شدن از سیطره پاکستان را هم ندارند به همین دلیل، وادار کردن آن ها به بازگشت به مذاکرات، چندان ساده نیست.

شاید به همین دلیل است که روسیه، تجهیز و تامین مالی برخی گروه ها در افغانستان را در دستور کار قرار داده و ترکیه نیز تلاش دارد تا نقش مارشال دوستم را در معادلات آینده تقویت کند و ممکن است دیگر کشورهای منطقه نیز مجبور شوند همان راهی را بروند که روسیه در سال گذشته رفته است.

سید احمد موسوی مبلغ/ روزنامه خراسان

نظرات(۰ دیدگاه)

نظر شما چیست؟