طالبان در فاز وعده سرخرمنی!

  • انتشار: ۲۰ قوس ۱۴۰۰
  • سرویس: دیدگاهسیاست
  • شناسه مطلب: 125048
طالبان

نشست حمایتی غرب کابل از طالبان بیانگر دو نکته مهم در مورد جامعه شیعه و هزاره است. اول اینکه برخی چهره های نسبتاً شناخته تر سیاسی در روزهای آغازین به شکل متضرعانه به دربار طالبان راه رفتند. شاید نیت خیرخواهانه داشتند ولی به نوع بی پیشینه ای برای طالبان کمپاین میکردند و طالبان نیز چند عنصر غیر مطرح خود را در این محافل می فرستاد و به گونه ای تحقیرآمیزی از این آقایان در حضور رسانه ها برای امارت خود بیعت میگرفتند. هرچند «بیعت» دیگر مکانیسم شناخته شده ای مشروعی برای گرفتن رضایت شهروندان نیست و حداقل در دنیای کنونی کسی برای آن وقع نمی نهند، ولی طالبان این افراد را به رسانه ها و مردم نشان میدادند که با طالبان بیعت میکنند. این در شرایطی بود که کوچ اجباری شیعیان به شدت دنبال میگردید و طالبان به اعتراض های بین المللی و انتقادات شهروندان، هیچ گوش شنوایی نشان نمی دادند.
معنای این گونه برخوردهای سیاسی آن بود که طالبان به ظلم و ستم خود بر شهروندان هزاره و شیعه ادامه میدهند و این رهبران آنها با وجود این ظلم ها و ستم های طالبان به دروازه آنها آویزان اند تا سهمی در حکومت سرپرست طالبان برای خود جستجو کنند. در حقیقت طالبان با سیاستگری که از اربابان خود یادگرفته بودند، این رهبران را در مقابل مردم خود شان تحقیر میکردند.!
نکته دوم، جوانگرایی طالبان است که از جوانگرایی اشرف غنی نیز خنده دارتر به نظر می رسد. طالبان به دنبال تعدادی جوانانی از میان هزاره ها هستند که به قول خود طالبان در حکومت گذشته مسئولیتی و نقشی نداشته باشند. این یک روش استعماری است راه حکومت کردن و خر کردن یک ملت آن است که با عناوین جذاب و فریبنده در درون آنها انشقاق ایجاد نمایند عده ای را پیدا میکنند و به عنوان جوان در مقابل رهبران پیر و کار کشته مورد استفاده قرار میدهند. مردم باید بدانند که جوانگرایی اشرف غنی را نیز در حافظه ی جمعی خود داریم دولت اشرف غنی نیز ژنرالان کار کشته و با تجربه هزاره را از اردو و پولیس سبکدوش میکرد و یا قبل از موعد به «تقاعد» می فرستاد و به جای آن تعدادی از دختران جوان را در پستهای سمبلیک وزارت های نظامی و امنیتی به کار می گمارد. الان طالبان نیز با مشوره اشرف غنی و کرزی همان سیاست و همان دروغ نقاب دار را نسبت به شیعیان و هزاره ها در پیش گرفته است و با این ترفند تعدادی جوان و کم تجربه را در پست های سمبلیک به کار میگیرند و به ظلم و ستم های که بر مردم شیعه و هزاره میکنند، مشروعیت می بخشند. من نمی گویم این جوانان نروند و در قدرت سهم نگیرند، بل از هر سوراخی که ممکن است برای تصاحب مسئولیت و مشارکت در قدرت که حق قانونی و شرعی آنهاست، بهره بگیرند و به دولت طالبان نیز شریک شوند، اما مورد استفاده قرار نگیرند. زیرا خالی کردن عرصه مسئولیت ها از افراد با تجربه و کاردان و کار کشته سیاست، خود یک توطئه است که پیش از این اشرف غنی و کرزی انجام داده اند و آن گونه “جوانگرایی” هیچ خیری به مردم ما نرسیده است و حال دوباره از همان سوراخ نباید دوباره گزیده شویم و باید هوشیار بود و بازیگری آموحت و واقعاً برای مردم خود مهره های موثر و مفید باشیم. چه بخواهیم و چه نخواهیم “قوم” عنصر تعیین کننده در افغانستان است و کسانیکه در دولت طالبان سهم میگیرند، نباید علیه قوم خود شان مورد استفاده قرار گیرند. من به جوانان مردم خود اطمنان دارم ولی در عین حال باید به آنها هشدار داد که اسیر هوس قدرت و شیفته جاه طلبی های سیاسی یا همان “کش و فش” آن نشوند، بلکه هوشمندانه در صحنه سیاست کوشش کنند یک بازیگر خوب باشند، نه مطیع و سر سپره محض سردمداران حاکمیت قومی طالبان.!
وعده های سرخرمنی ملا ذبیح الله مجاهد نباید آنها را فریب دهند زیرا پیش از این وعده «شکستن دیوار زندان جغرافیایی» را توسط اشرف غنی، نیز داشته ایم. او می خواست هزاره ها را از سرزمین و ماوای آبایی و اجدادی شان بیرون کنند و آنها را آواره کوچه و خیابان شهر و خارج از کشور نماید و جایداد و جایگاه و دار و ندار زندگی شان را به کوچی ها بسپارند، کاری که طالبان نیز همان سیاست را مجدانه پیگیری میکنند و ساختن شهرک برای مغاره نشینان بامیان از آن دروغهای شاخدار و حتی توطئه تازه برای بیرون کردن هزاره ها از سرزمین و خانه هایشان است. نه تنها مغاره نشینان بامیان که اکثر قریب به اتفاق مردم افغانستان در این روزها از طالبان «نان» می خواهند، به قول معروف ساخت شهرک پیش کش عالی جنابان طالبان، به مردم نان بدهید که از گرسنگی می میرند و شرمنده آل و اولاد شان هستند!

طالبان به جعفر مهدوی نیز چیزی نخواهد داد و حال زمانی است که می شود با “هندوانه زیر بغل گذاشتن مهدوی” استفاده سیاسی خود را طالبان ببرند و واقعاً مهدوی نیز در تمجید و ستایش از طالبان سنگ تمام گذاشته و حیثیت خودش را به “بادبادک” طالبان بسته و در فضای اجتماعی و سیاسی رها کرده است. طالبان یک شعار استراتژیک دارند و از آن تاکنون عبور نکرده و بعد از این نیز عبور نخواهند کرد و آن اینکه از سیاسیون و رهبرانی که در رژیم گذشته مسئولیت و کار داشته، در دولت خود استفاده نمی کنند. مهدوی نماینده مجلس بوده و از حامیان دولت اشرف غنی بوده و گروه طالبان بعید است که به او سمت مهمی بدهد ولی حالا خوب رقم می توانند، استفاده کنند. زیرا حداقل در ظاهر او یک چهره آکادمیک و دانشگاهی هزارگی است و با حضور او اعتراض های مخالفین طالبان که می گویند هزاره ها و شیعیان در دولت طالبان سهم ندارد، نقش بر آب خواهد شد و زبان منتقدین خارجی طالبان را نیز می بندد.
اما واقعیت این است که طالبان به سهم و مشارکت اقوام در قدرت معتقد، متعهد و وفادار نیستند، زیرا مجاری درست و مشروع به رسمیت شناختن سهم و مشارکت اقوام در قدرت، رعایت “حقوق شهروندی برابر” تمام شهروندان کشور است، نه با دعوت از یک یا چند عنصر شناخته شده یا ناشناخته ای اقوام و دادن سهم وزارت یا مشاورت به آنها. این ناسپاسی به حقوق شهروندی و انسانی مردم افغانستان است. حقوق شهروندان در ایجاد نظام فیدرال محقق می شود. مشارکت اقوام در قدرت سیاسی و دولت، با شریک شدن در “تصمیم گیری” ملی تامین میگردد و طالبان این حقوق را نقض کرده و نقض میکند. از این روی با شریک شدن زید و بکر و عمر در قدرت، مشکل مردم و دولت و نظام سیاسی این کشور حل نمی گردد. زمانی این مشکل حل میگردد که مثلاً مردم بامیان حق داشته باشند، مسئولین اداری خود را از میان خود انتخاب کنند و بر سرنوشت خود حاکم باشند و والی را که به آنها ظلم میکند و با زبان آنها بلدیت ندارد، را از قدرت عزل کنند. آیا طالبان این حقوق را به رسمیت خواهند شاخت؟ شهرک برای مغاره نشینان بامیان پیش کش!

احمدی رشاد

نظرات(۰ دیدگاه)

نظر شما چیست؟