طالبان با چه استراتژی هایی امریکا را در افغانستان شکست داد؟

  • انتشار: ۵ سرطان ۱۴۰۰
  • سرویس: دیدگاهسیاست
  • شناسه مطلب: 115563

روند خروج نیروهای امریکایی از افغانستان همچنان ادامه دارد و طالبان نیز به پیشرفت هایشان در نقاط مختلف افغانستان ادامه می دهند و پیام روشن پیروزی شان بر ناتو به رهبری امریکا و نیروهای ائتلاف بین المللی کمک به امنیت(آیساف) را مخابره می کنند. در سوی دیگر، مقامات امریکایی علی رغم میل باطنی شان می پذیرند که جنگ در افغانستان را باخته اند اما طالبان به صراحت و با اعتماد به نفس اعلام می کنند که جنگ علیه امریکا در افغانستان را برده اند. یک فرمانده محلی طالبان در ماه اپریل گذشته به بی بی سی گفت:«ما جنگ را برده ایم، امریکا باخته است.» در مقایسه با دهه ۱۹۹۰ اما یک تغییر در طالبان فوق العاده محافظه کار دیده می شود: آنها کمی نرم تر و انعطاف پذیر تر شده اند!

در این مورد اما چند سوالی مطرح می شود که باید پاسخ داد:

طالبان چگونه توانستند جنگ را از ابر قدرت جهان ببرند؟ قدرت طالبان در چیست؟ طالبان با چه استراتژی توانست ابرقدرت امریکا را وادار به خروج از افغانستان بسازد؟

طالبان از ظهور در سال ۱۹۹۰ تا سقوط در سال ۲۰۰۱، یک ایدئولوژی تندروانه داشتند که طی آن حقوق زنان را زیرپا گذاشتند و نقض کردند و اقوام غیرپشتون به ویژه هزاره ها را به یک وضعیت اسف بار رساندند. دختران حق نداشتند به مکتب بروند و زنان که از کار در بیرون محروم شده بودند در خانه ها حبس شدند. طالبان اما پس از سقوط دوباره احیا شدند، تلاش کردند و در تماس با دنیای بیرون انعطاف پذیرتر و نرم تر شدند. طالبان استراتژی های محکمی دارند که راه پیروزی آنها بر امریکا را هموار ساخت و از یک طرف نقشی پر رنگ در نوع نظام سیاسی آینده افغانستان به آنها داد و از سوی دیگر برای آنها مشروعیت به همراه آورد.

طالبان پس از احیاء دوباره استراتژی های زیر را به کار بستند:

ایدئولوژی

ایدئولوژی یکی از عناصر مهمی ست که سبب قدرت طالبان شده است. ساختار سازمانی طالبان با ایدئولوژی اسلامی که این گروه به آن پایبند است به هم گره خورده است. طالبان براساس تفسیر خود از اسلام به جهاد علیه نیروهای خارجی و اشغالگر اعتقاد دارند. این گروه جنگ علیه نیروهای امریکایی و نیروهای امنیتی و دفاعی افغانستان را جهاد می پندارند. این نگرش دو پیامد داشته است: اینکه یا شهید می شوند یا زنده می مانند که در هر دو صورت آنها خود را موفق قلمداد می کنند.

تبلیغات گسترده

تبلیغات یکی از ابزارهای قوی طالبان بوده است. طالبان نیروهای امریکایی را اشغالگر اعلام کردند و بر نجات کشورشان از چنگال کفار و اشغالگران تاکید کردند. مردم افغانستان مردمی مذهبی اند و به راحتی تبلیغات طالبان را باور کردند و برای جنگ با نیروهای خارجی به صفوف طالبان پیوستند. دیوید کیلکون در کتابش به نام «گوریلای تصادفی» می نویسد هیچ گروه شورشگری بدون حمایت محلی نمی تواند موفق باشد. بنابراین اگر طالبان حمایت محلی نداشتند، در تبلیغات خود علیه نیروهای خارجی نمی توانستند موفق شوند.

استراتژی بزن و فرار کن

یکی دیگر از عوامل موفقیت طالبان در جنگ علیه امریکا در افغانستان، جنگ های چریکی این گروه در مناطق کوهستانی و دور افتاده بود. طالبان از استراتژی بزن و فرار کن استفاده کرد.

تبلیغ فساد و عدم حکومت داری خوب علیه حکومت کابل

فساد یکی از نشانه های بارز ضعف یک سیستم و دستگاه سیاسی ست. طالبان با بهره گیری حداکثری از این معضل به طور گسترده فساد موجود و ضعف در حکومتداری دولت افغانستان را تبلیغ کردند. طالبان در تبلیغات گسترده خود علیه حکومت افغانستان آن را فاسد و فاقد توانایی لازم برای اداره کشور دانستند. فساد گسترده در اداره جات دولتی و نیز اختلاس های کلان از سوی شخصیت های حکومتی مردم افغانستان را به جان رسانده بود. شهروندان افغانستان دنبال راه های جایگزین برای مقابله با این فساد می گشتند تا بتواند درد و رنج آنها را کاهش دهد.

برآورد درست از قدرت و صلاحیت حکومت افغانستان

استراتژی مناسب دیگری که سرانجام سبب پیروزی طالبان بر امریکا در جنگ افغانستان شد، برآورد و ارزیابی صحیح طالبان از قدرت و صلاحیت و استقلالیت حکومت افغانستان بود. طالبان به جای مذاکره با حکومت افغانستان، اول با امریکا وارد مذاکره شدند. این گروه اگر ابتدا با حکومت افغانستان وارد گفت و گو می شدند، جایگاهی که امروز دارند را به دست نمی آوردند. باراک اوباما، رئیس جمهور پیشین امریکا، در دومین دوره از ریاست جمهوری خود فشار زیادی بر طالبان اورد تا با حکومت افغانستان مذاکره کند اما این گروه نپذیرفتند و مقاومت کردند. طالبان امریکا را قدرت مرکزی در تصمیم گیری در مورد افغانستان می دانند.

دیپلماسی موفق طالبان در مذاکره با امریکا و غرب

چطالبان طی سالها در مذاکره با امریکا و غرب یک دیپلماسی کاملا موفق داشتند و هرکز از خواسته های اصلی خود پا پس نگذاشتند. از شروع پروسه صلح در سال ۲۰۰۹ میلادی به بعد طالبان همواره بر خروج نیروهای خارجی از افغانستان تاکید ورزیدند. از سویی هم دنیا نمی توانست قبول کند امریکا که قبلا طالبان را یک گروه تروریستی می خواند اینک چرا این گروه را یک گروه سیاسی قوی در افغانستان قلمداد کرده با او وارد مذاکره شده است. توافق صلح دوحه که میان امریکا و طالبان در زمان ریاست جمهوری دونالد ترامپ امضا شد برای طالبان یک پیروزی کلان سیاسی به شمار می رود. طالبان پس از نزدیک به یک دهه مذاکره سرانجام به این موفقیت سیاسی دست یافتند.

از این رو، طالبان بومی به خوبی با داینامیک و روش های فعالیت در افغانستان آشنا بودند و با توسل به همین نکته به خوبی توانستند نفوذ خود را گسترش بدهند و ضعف های دولت افغانستان را آشکار ساخته از آنها وسیله تبلیغ بسازند. طالبان که طی یک و نیم دهه گذشته خود را به عنوان ملی گرایان واقعی نشان داده اند، اینکه برای وطن خود کار می کنند و نیروهای خارجی را بیرون می کشند اکنون به جای دامن زدن به جنگ و هرج و مرج می بایست در زمینه صلح کار به مراتب بیشتر انجام دهند. از سویی هم دولت افغانستان می بایست رفتاری معقول و منطقی از خود نشان دهد تا صلح در افغانستان امکان پذیر شود.

منبع

نظرات(۰ دیدگاه)

نظر شما چیست؟