درونی سازیِ وحشت

  • انتشار: ۲۵ ثور ۱۳۹۹
  • سرویس: اجتماعیدیدگاه
  • شناسه مطلب: 85877

کشتار پی‌درپی شیعیانِ هزاره،‌ عملی ساختن سناریویِ آگاهانه و عامدانه‌ی درونی‌سازیِ وحشت و پوستی‌سازیِ حقارت است که بی‌گمان یک سرِ اتهام به ارگ باز می‌گردد.

واکنش‌های ما، اما همیشه از سه حالت خارج نبوده است: یا ارائه‌ی نسخه‌های آرمانی و انتظارِ دگرگونیِ یک‌شبه‌ی تمام ساختارهای دینی، فکری و سیاسی، یا حماسه‌سرایی و یا سوگواره‌نگاری و مظلوم‌نمایی و محکوم نمودن جنایتکاران.

تجربه‌ی تاریخی بارها نشان داده است که هیچ یک از این نوع رفتارها تأثیر بازدارنده بر اراده‌ی شوم جلادان نداشته است. تغییر یک‌شبه محال است. شور و حماسه، درعین جذابیت لحظه‌ای، چون خصلتی حباب‌گونه دارد بیشتر به ملتهب شدنِ وضعیت و دورساختن از درک درست شرایط منجر می‌شود. سوگواره‌نگاری و ترسیم مناسبات میان ظالم و مظلوم نیز، چه در صورت‌های جمعی و چه فردی، نه تنها بازدارنده نیست، که بر جرأت دژخیمان افزوده، تیغ جلادان را برنده‌تر کرده و بر روندِ قربانی‌گیری شدت بخشیده است.

از آنجایی که بُعدِ «برای دیگری» در گروه خون‌آشام به کلی معیوب و کرخت است و درک انسانی از ظلم ندارند، هرگز نمی‌توان آن بُعد را در گروه جنایت‌کار بیدار کرد و نشان داد که رفتارشان ظالمانه است. در نگرش دژخیم، مفهوم ظلم جای خود را به مفهوم تکلیف داده است. ازاین‌رو، کشتار دیگری، مقدس پنداشته می‌شود. همه‌ی ما باید این رخداد خونبار را محکوم کنیم. در میانه‌ی محکومیت، اما به نظر می‌رسد که برای پیشگیری از تداومِ قربانی دادن، باید به راهِ کارآمدتر و عملی‌تر نیز اندیشید؛ راهی که بدون شک باید به توافقِ اکثریت برسد. درغیر این‌صورت همیشه باید منتظر تجربه نمودن قربانی‌دادن و شکست خوردن بود.

دکتر سید یحیی موسوی

نظرات(۰ دیدگاه)

نظر شما چیست؟