بن‌بست‌های طالبان!

  • انتشار: ۲۰ قوس ۱۴۰۰
  • سرویس: دیدگاهسیاست
  • شناسه مطلب: 125020
طالبان

طالبان یک گروه صرفاً جنگی و رزمی با اعتقادات سخت و تند مذهبی است که فنون جنگ را با تجربه کسب کرده است و جنگ را با اعتقادات مذهبی گرِه زده است. تلفیق فنون جنگی و اعتقادات مذهبی از آنها یک گروه متهورِ خشن و شکست‌ناپذیر ساخته است.

اما جز دو ویژگی فوق، هیچ خصوصیت دیگری ندارد. اغلب افراد با تجربه آنها در جنگ‌های بیست ساله کشته شده‌اند و بیشتر افرادشان جوانان ساده‌ای بی‌سواد روستایی با احساسات بسیط مذهبی هستند. در راس این گروه تعداد مولوی قرار دارند که صرفاً تحصیلات سنتی مدرسه‌ای دارند هیچ تصوری از سیاست، جامعه، اقتصاد و مدیریت ندارند. تعداد انگشت‌شمار از سران طالبان تحت تعلیم کارشناسان پاکستانی زبان دپلماتیک و روش‌های امتیاز گرفتن در مذاکرات را آموزش دیده‌اند و شیوه گپ زدن در رسانه‌ها را یاد گرفته‌اند.

طالبان یک گروه ایدئولوژیگ هستند، اما نمی‌توانند ایدئولوژی خود با زبان علمی بیان کنند و هیج نظریه‌پرداز یا لااقل کسی که بتواند ایده‌های آنان را با زبان اکادمیک در رسانه‌ها بیان کند، از طالبان دیده نشده است. طالبان به لحاظ نظری فاقد نظریه هستند و در نظام‌سازی و دولت‌داری به روش دنیای سنت و ماقبل مدرن بسنده کرده‌اند و یا به تعبیری در عرصه‌ی سیاسی و اجتماعی به بن‌بست رسیده‌اند.

در عرضه‌های اقتصاد، فرهنگ، آموزش، امنیت، تولید شغل، صنعت، بانک‌داری، زراعت، مالداری، بازار سرمایه، تکنولوژی‌های نوین و غیره نیز هیچ ایده، طرح و برنامه‌ای ندارند. تا هنوز در گفتار و مصاحبه‌های خود در همه‌ی عرصه‌های فوق به شعارهای کلی و مبهم اکتفا کرده‌اند و اساساً درک‌شان از این مقوله‌های بسیار ابتدایی و ناقص است. تصور می‌رود فراتر از همان کلی گویی‌ها چیزی دیگر از این مفاهیم نمی‌دانند و در واقع می‌شود با قاطیعیت گفت که طالبان فهمی از مفاهیم اساسی و بنیادین کشورداری و نظام‌سازی را ندارند و حتی با هنجارهای مرسوم مواجهه و مفاهمه دنیای امروز آشنا نیستند! و این نیز یک بن‌بست بزرگ است.

در تعامل با مردمان کشور و دنیای پیرامون و جهان نیز حرفی برای گفتن ندارند. زبان طالبان برای مردم کشور قابل فهم و روش آنها قابل پذیرش نیست. مردم و جامعه افغانستان در بیست سال گذشته تغییرات زیادی کرده‌اند. میلیون‌ها نفر درس خوانده و دانشگاه رفته‌اند. چیزی که افراد طالبان از آن بی‌بهره هستند. مردم افغانستان طعم دموکراسی را ولو به طور ناقص چشیده‌اند. بیست سال آزادی فکر و آزادی بیان و انواع آزادی‌ها را تجربه کرده‌اند. جوانان در اداره کار کرده و حقوق و مزایای ثابت ماهیانه داشته‌اند. اما تغییرات طالبان نسبت به بیست سال پیش چندان محسوس و ملموس نیست. می‌شود گفت آنها در تعامل با مردم نیز با بن‌بست مواجه‌اند.

در تعاملات خارجی نیز طالبان با بن‌بست بزرگتری مواجه‌اند. طالبان در مذاکرات قطر با آمریکا، از موضع زور و عدم انعطاف خواستار خروج آنان از کشور و حتی فروپاشی نظام افغانستان بود و در این راستا هیچ انعطافی از طالبان دیده نشد. آمریکا و سایر همپیمانان وی به دلایلی از سرِ ناگذیری به خواست طالبان تن دادند. ولی طالبان همان شیوه‌ی مواجهه با جهان را برای خود نوعی راهبرد تعیین کرده است. جهان زبان و منطق طالبان را نمی‌فهمد و لذا به رسمیت نمی‌شناسد و این نیز یک بن‌بست است.

طالبان در همه زمینه‌های داخلی و خارجی با بن‌بست همه جانبه مواجه است و برای شکستن این بن‌بست‌ها، هیج راه حلی ندارد. بنا بر این، طالبان در حصارهایی که خود ساخته است، گیر افتاده و راه بیرون شدن از آن حصارها، جز با کنار رفتن طالبان میسر نیست. طالبان برای ادامه‌ی حیات خود با دشواری‌های لاینحل و تنگناهای خفه کننده مواجه هستند که نه راه‌های عبور از آن را بلدند و نه گوش‌شان به نصیحت و مشوره‌ی کارشناسان بدهکار است. با این اوصاف، نویسنده هم‌چنان باور دارد که عمر دولت فعلی طالبان به درازای دوره‌ی پیشین نمی‌رسد.

سید محمد حسینی

نظرات(۰ دیدگاه)

نظر شما چیست؟