برادر پشتونم خودت قضاوت کن!

  • انتشار: ۱۳ سنبله ۱۴۰۰
  • سرویس: دیدگاهسلامت
  • شناسه مطلب: 119959

سواء از دو دغدغه درباره جریان مقاوت پنجشیر که یکی حضور سیاست‌مداران ناخلف و فرصت‌طلب در بین مبارزان و دیگری نزدیکی عناصر نامطلوب مانند “برنارد هنری لوی” به “احمد مسعود” است، جریان مقاومت “در سه روز اخیر” نمره قابل قبولی داشته است. قید زمانی سه روز را به خاطر این ذکر کردم که ما مسئول قضاوت‌های آنی و لحظه‌ای خود در قبال افراد و جریان‌ها هستیم و این که بعداً چه اتفاقی می‌افتد، مسئولیتی نداریم. مثلاً تا هفته پیش من نسبت به جریان مقاومت بی‌اعتماد بودم چون افرادی مثل “الماس زاهد” و “امرالله صالح”، تا عمیق‌ترین لایه‌های مقاومت نفوذ کرده بودند و به نمایندگی از این جریان حرف می‌زدند اما اخیراً دوباره جوان‌های صادق، سکان مقاومت را به دست گرفته‌اند که امیدبخش است.

شاید بگویید که مردم از جنگ خسته شده‌اند و نباید دیگر از جنگ و مقاومت حرف زد. بله درست است که مردم از جنگ خسته شده‌اند اما این اعتراض تا جایی که به جبهه مقاومت وارد باشد، متوجه طالبان است. مردم پنجشیر زندگی آرامی دارند اما این طالبان هستند که این منطقه را محاصره کرده و از اهالی آن خواسته‌اند خود را تسلیم کنند. شاید بگویید که طالبان برای تشکیل دولت فراگیر و همه شمول، نیاز به سلطه بر سراسر افغانستان از جمله پنجشیر دارند. بله درست است که در یک دولت مطلوب، نباید جزایر قدرت وجود داشته باشد اما تاکنون دولتی در افغانستان شکل نگرفته است تا از بابت نافرمانی اهالی پنجشیر نگران باشیم.

وقتی از تشکیل دولت فراگیر در افغانستان حرف می‌زنیم، یعنی این که همه از طریق گفتگو روی ایجاد چنین دولتی توافق کنند. ادعای طالبان درباره تشکیل دولت فراگیر و درعین‌حال تلاش برای سلطه مطلق مثل این است که همه مردم اول امضا کنند، بعد بخوانند. این که طالبان از مردم مناطق مفتوحه بیعت می‌گیرند، به معنای این است که مردم نخست سلطه این گروه را بپذیرند، بعد طالبان برای آنان تعیین تکلیف کنند. ساختار به اصطلاح دولت طالبان که به زودی اعلام خواهد شد، دال بر این سخن است. در ترکیب این دولت، جز طالبان، فرد دیگری حضور ندارد تا آن را دولت فراگیر بنامیم. اگر فردی هم خارج از حلقه طالبان در دولت آنان حضور داشته باشد، صرفاً سمبولیک است.

اکنون که سخن به اینجا کشید، سخنی با برادران پشتون دارم. از دو هفته به این طرف، لحظه به لحظه رسانه‌های پشتوزبان را رصد می‌کنم تا دیدگاه غالب را درباره جریان مقاومت بدانم. متاسفانه نظر غالب در بین پشتون‌ها نسبت به مقاومت پنجشیر منفی است. قصد ندارم که به دلایل و انگیزه‌های این دیدگاه منفی بپردازم ولی می‌خواهم مثالی ذکر کنم تا برادران پشتون ما بهتر قضاوت کنند. فرض کنید که قندهار یا هلمند و یا یک ولایت دیگر پشتون‌نشین به معاصره اهالی پنجشیر دربیاید و پنجشیریان از قندهاریان بخواهند که خود را تسلیم کنند تا دولت فراگیر تشکیل دهند. در این صورت قندهاریان در برابر حمله پنجشیریان چه واکنشی نشان خواهند داد؟

قضیه زمانی حساس‌تر می‌شود که فرض کنیم در بین پنجشیریانی که قندهار را به محاصره درآورده‌اند، خارجی‌ها از جمله تاجیکستانی‌ها هم حضور داشته باشند. خارجی‌ها را برای این مثال زدم که در حال حاضر بین طالبانی که پنجشیر را به محاصره درآورده‌اند، تعدادی جنگجویان عرب و شمار زیادی از اهالی مناطق قبایلی پاکستان هم دیده می‌شوند و این امر، بر پنجشیریان، از محاصره پنجشیر گران‌تر تمام شده است.

به هر حال، مخاطبم اهالی قندهار و در مجموع برادران پشتون است. اگر روزی با هجوم پنجشیریان روبرو شدند، آیا حق دارند از خود دفاع کنند یا خیر؟ اگر بگویید که قندهاریان در برابر مهاجمان حق دفاع ندارند، پس پنجشیریان هم حق دفاع ندارند ولی اگر قندهاریان حق دفاع دارند، پس پنجشیریان هم در برابر مهاجمان طالب و وزیرستانیان حق دفاع دارند. پس برادر پشتون من خودت قضاوت کن که حق با کیست!

در اخیر، سه حرف با جبهه مقاومت هم دارم. نخست این که اگر می‌خواهید در خارج از پنجشیر نیز حامیانی داشته باشید، از نمادهای ملی استفاده کرده و فراتر از پنجشیر و یک جریان فکر کنید. به عنوان مثال: پرچمی که اکنون جبهه مقاومت برافراشته است، نه تنها نماد ملی نبوده بلکه یادآور جنگ‌های داخلی و دوره ویرانی افغانستان است. مردم افغانستان به جز اهالی پنجشیر و پیرامون آن با این بیرق بیگانه هستند. گر چه مقاومت علیه مهاجمان در پنجشیر حق است اما با برافراشتن پرچم دوره گانگستری، نمی‌توان حامیانی در خارج از پنجشیر پیدا کرد. سخن دوم این که جبهه مقاومت نباید به سیاستمداران ناخلف، فرصت‌طلب و معامله‌گر، میدان بدهد زیرا آنان در گذشته، خود و آرمان‌های شان را به خسی فروخته‌اند. در حقیقت، به هر اندازه که سیاستمداران بی‌خرد بر جریان مقاومت مسلط شوند، به همان اندازه، مقاومت کم‌ارزش می‌شود. سخن سوم و پایانی این که جبهه مقاومت نباید بازیچه دست بیگانگان شود.

من رابطه برنارد هنری لوی را با احمد مسعود و جبهه مقاومت به صلاح نمی‌دانم. این که رابطه این ماجراجوی فرانسوی با جبهه مقاومت و احمد مسعود تا چه سطحی است، بحث دیگری است ولی از توییت‌های برنارد هنری چنین برداشت می‌شود که انگار وی به جبهه مقاومت خط می‌دهد. اگر قرار بود برنارد هنری برای افغانستان و ملت این کشور خدمتی انجام دهد، بزرگ‌ترهایش مثل “جو بایدن” و “امانوئل مکرون” افغانستان را به دشمنان این سرزمین نمی‌فروختند.
من آنچه شرط بلاغست با تو می‌گویم
تو خواه از سخنم پند گیر و خواه ملال

محمد مرادی

نظرات(۰ دیدگاه)

نظر شما چیست؟