افغانستان؛ فرود پس از فراز

  • انتشار: ۱۹ سرطان ۱۴۰۰
  • سرویس: دیدگاهسیاست
  • شناسه مطلب: 116382

چه شکوهی بزرگ‌تر از این‌که ابرقدرت‌های بزرگی چون اتّحاد جماهیر شوروی و ایالات متحده امریکا در برابر اراده ملّت افغانستان به زانو درآمده اند و چه شرم‌آور که پس از هر پیروزی، جنگ‌های داخلی و برادرکشی‌ها سر بلند کرده و تمام افتخارات پیروزی بر قدرت‌های جهانی را به باد داده است. انگار تقدیر افغانستان چنین رقم خورده که پیروزی‌ها و افتخارات آن با نزاع‌های داخلی از بین برود و مردم پس از فرازشدن بر ستیغ قلّه‌ها، در چاه بی‌تدبیری و ندانم‌کاری سقوط کند. افتخاری آمیخته با ذلّت؟!

این کشور از جنگ‌های داخلی تجربه‌های تلخی دارد. با شکست اتّحاد جماهیر شوروی، پیروزی‌ای نصیب افغانستان شد که تاریخ کمتر به خود دیده است. جهانیان انگشت به دندان گزیدند و بر قهرمانی‌های این ملّت هزاران آفرین گفتند؛ امّا این پیروزی هنوز خورشید فردا را ندیده بود که در چاه تاریک جنگ‌های داخلی فرو افتاد. گلوی هزاران مسلمان به دست برادران مسلمان خود بریده شد؛ هردو طرف فریاد “الله اکبر” می‌زدند و می‌کشتند. کابل و شهرهای دیگر که در جنگ با شوروی سالم مانده بود ویران و سربلندی، به سر افکندگی و عزّت، به ذلّت تبدیل گردید.

آن‌چه که این‌روزها در افغانستان جریان دارد جنگ داخلی نیست؛ بلکه مقابله دولت و نیروهای امنیتی با تهاجم ظالمانه گروه طالبان است. مردم در سراسر کشور به حمایت از نیروهای امنیتی برخاسته‌اند؛ امّا اگر این جنگ ادامه و گسترش یابد، به آسانی به جنگ‌های خطرناک داخلی تبدیل خواهد شد.

اکنون که ایالات متحده امریکا با سر افکندگی شکست، افغانستان را ترک کرده، چرا این کشور بازهم در لبه پرتگاه جنگ‌های داخلی قرار گرفته است؟

طالبان در توافق‌نامه خود با امریکا پذیرفته بود که با آغاز خروج نیروهای امریکایی، با دولت افغانستان مذاکره و صلح می‌کند؛ امّا طالبان را غرور برداشت و به جای مذاکره و صلح، آتش جنگ را در سراسر کشور برافروخت.

سقوط ولسوالی‌های شمال با تبانی سران دولت و با ترفندهای شیطانی و فریب و نیرنگ، طالبان را به این خیال انداخت که می‌تواند مراکز ولایات و تمام کشور را زیر سلطه خود آورد. بدین جهت بر ناقوس جنگ، ویرانی و کشتار دمید.

از طرفی دیگر، مردم فکر می‌کردند مسؤلیت دفاع از کشور به عهده حکومت و نیروهای امنیتی است و لازم نمی‌دیدند به میدان جنگ بیایند؛ امّا سقوط پیاپی ولسوالی‌ها و پیش‌روی‌های اخیر طالبان، ضرورت حضور مردم را در جنگ ثابت کرد. حالا مردم به میدان جنگ با طالبان آمده‌اند. خیزش‌های مردمی سراسر کشور را فراگرفته است. احمد مسعود با چندین هزار جنگ‌جو در پنجشیر آماده دفاع از ولایات پروان، کاپیسا و پنجشیر است، مارشال دوستم و نیروهایش در ولایات جوزجان و فاریاب در برابر طالبان سنگر گرفته‌اند، عطامحمّد نور در ولایت بلخ و سمنگان و سید حسن صفایی و وکلای بلخابی، خطه مردپرور بلخاب را به سنگر تسخیرناپذیر برضد طالبان تبدیل نموده‌اند و تاکنون چندین حمله وسیع طالبان را عقب زده اند. امیر اسماعیل خان در حوزه غرب برخاسته و جنرال یفتلی در بدخشان و صدها جنرال و فرمانده جهادی و مقاومت به میدان آمده و پیمان بسته‌اند که اجازه ندهند طالبان حکومت قرون وسطایی خود را تحمیل کنند.
یک‌طرف این جنگ، نیروهای امنیتی و خیزش‌های وسیع مردمی است که به دفاع از جان و مال و ناموس و سرزمین خود برخاسته‌اند و طرف دیگر طالبان است که با حمایت‌ بیگانگان می‌خواهد اراده خود را با زور بر مردم بقبولاند.

طبیعی است که مسؤلیت جنگ‌های داخلی به دوش طالبان است که از مذاکره و حل مسالمت‌آمیز مشکل سرباز می‌زند و گرهی را که می‌تواند با دست باز کند با دندان باز می‌کند. در این میان سران حکومت فاسد غنی نیز مسؤل بخشی از عواقب جنگ‌های داخلی به شما می‌آیند؛ زیرا عملکرد آنان نشان می‌دهد که حفظ قدرت برای آن‌ها مهم‌تر از رسیدن به صلح و امنیت است.

پرسش مهمی که باید بر آن درنگ کرد این است که چرا ملّت افغانستان پس از هر پیروزی شگفت‌انگیز، در دام نزاع‌های دامنه‌دار داخلی و برادرکشی‌ها می‌افتد؟ عامل جنگ‌های داخلی، قدرت‌های بزرگ و استعماری است یا بی‌خردی سیاست‌مداران داخلی و یا خودخواهی‌ها و قدرت‌طلبی‌های سران کشور؟

به هر صورت آن‌چه که اکنون در کشور جریان دارد ممکن است در مدّت اندکی تبدیل به یک جنگ داخلی تمام عیار شود و حوادث سیاه و تلخ دهه هفتاد تکرار گردد و تر و خشک را بسوزاند.
تنها راه جلوگیری از جنگ‌های داخلی، مهار تمامیت‌خواهی و غرور طالبان و چوکی‌ پرستی هیأت حاکمه می‌باشد.

سید اسحاق شجاعی

نظرات(۰ دیدگاه)

نظر شما چیست؟