استفاده قدرت‌های دنیا از اختلاف کشورهای مسلمان

  • انتشار: ۲۲ عقرب ۱۴۰۰
  • سرویس: دیدگاهسیاست
  • شناسه مطلب: 124002

در زمان حال، تمام سازمانهای بین المللی و حقوق بشر، به اشاره دو یا سه کشور می‌چرخد… یعنی در خدمت منافع همین کشورهای قدرتمند قرار دارد.
باقی کشورها یا باید ذلیلانه و برده‌وار در خدمت آنها باشند و باج دهند و تحمل حقارت کنند یا هم به جرم تروریست بودن و بهانه های دیگری، سرکوب و تحریم بشوند…
جهان اسلام اعم از عرب و عجم اگر اختلاف ذات البینی دارند و تشنه خون همدیگر هستند، منشا و علت خارجی دارد. به این بیان که دستور از غرب میگیرند و پروژه های آدم کشی راه میندازند تا کشورهای اسلامی متحد نشوند و اتحاد جهان اسلام قطعا به ضرر آنهاست چون بخش بزرگی از نیازهای تکنولوژی و صنعتی غرب را مواد خام کشورهای اسلامی تشکیل میدهد.
هدفم این است که هر اندازه ما حقارت دیده ایم و نوابغ و نخبگان ما بسمت آنها فرار میکنند، ممالک اسلامی در آتش جنگ و گرانی و بدبختی می سوزد، ریشه در بی عرضگی حاکمان اسلامی دارد.
اینها اگر متحد باشند و غرب و شرق را باج ندهند و ذلت نپذیزند، یک دست و یکرنگ باشند، می توانند خودشان سازمان های بین المللی درست کنند و به قدرت های دنیا هشدار دهند و فرمان دهند…

تاسف آور است که سران مذاهب اسلامی که پدر کشته‌گی دارند و حتی پیروان یک مذهب و یک قوم نمی توانند باهم سازش کنند چه رسد به کشورها….

علی ظفر یوسفی

نظرات(۱ دیدگاه)

  1. محمد نبی بیانی
    (۲۲ عقرب ۱۴۰۰)

    با سلام و احترام خدمت شما عزیزان، در صورت امکان این یادداشت را با مشخصات کامل خودم در سایت بسیار خوب و مفیدتان منتشر کنید.
    بسمه تعالی
    ثبات سیاسی در افغانستان
    📝: محمد نبی بیانی
    تصور عمومی بر این است که در فضای منازعه سیاسی داخلی یک کشور مخصوصا اگر با مناقشات قومی و مذهبی هم تواَم باشد، که این مولفه یکی از مهمترین چالش های جهان سوم و مخصوصا کشورهای اسلامی محسوب می شود، با بدست گرفتن قدرت توسط یکی از بازیگران داخلی و قلع و قمع کردن دیگر گروه های با نفوذ قومی و مذهبی، می توان دولتی قدرتمند و با ثبات ایجاد کرد.
    اما تجربه تاریخی نشان داده است مسائل پیش روی دولت برآمده از سلطه یک جریان خاص، آغازی دیگر در دور باطل بی ثباتی های سیاسی است؛ دوران نیم قرن اخیر سیاست و حکومت در افغانستان نمونه بارز آن محسوب می شود که علیرغم برخورداری از انواع رژیم های سیاسی با گونه های مختلف محتوای ایدئولوژیکی همچون کمونیسم شرقی، اسلام سیاسی با گرایش های اخوانی و رادیکالیسم طالبانی که تلفیقی از طرز طلقی دینی شبه قاره هند و شبه جزیره عربستان می باشد و همچنین لیبرالیسم غربی، هیچ گاه از نعمت ثبات سیاسی برخوردار نشده است.
    بر این اساس سلطه مجدد طالبان بر افغانستان که یاد آور حکومت توتالیتر این جریان فکری در دهه ۱۹۹۰ میلادی است، اگر بخواهد به ثبات سیاسی منجر شود، می بایست شکست های چند دهه اخیر حکومت ها در این سرزمین را آینه عبرت قرار داده و با پذیرش هویت های گوناگون قومی و مذهبی افغانستان در جهت ایجاد دولت فراگیر به صورت ساختاری و به معنای واقعی کلمه گام بردارد.
    عدم توجه به این عنصر مهم و اساسی دولت-ملت ساز، در بلند مدت موجب شکل گیری مقاومت های نظامی همراه با قیام های مدنی خواهد شد که بار دیگر این سرزمین را که هنوز از بحران جاری خارج نشده، در معرض بحران های گوناگون سیاسی- اجتماعی دیگر قرار خواهد داد.
    “و من الله التوفیق”

نظر شما چیست؟