آیا طالبان، عامل کودک کشی کابل هستند؟

  • انتشار: ۲۵ ثور ۱۳۹۹
  • سرویس: دیدگاهسیاست
  • شناسه مطلب: 85884

طالبان گفته اند که در کشتار وحشیانه زنان و کودکان در شفاخانه دست برچی نقش نداشته اند.

راستش را بخواهید، من گمان میکنم آنها راست میگویند.

مدتهاست که سلاخی کردن انسانهای بیگناه و زنان و کودکان از انحصار طالبان خارج شده است.

دهها گروه تروریستی خورد و بزرگ با پرچم های متنوع و‌ رنگ به رنگ، هر یک به گونه ای، دست به کشتار میزنند.
علاوه بر این تروریست های دارای پرچم، تروریست های نقاب‌دار دیگری هم در افغانستان هستند که نه نامی از آنها بر زبان هاست و نه نشانی از خود برجای می‌گذارند، اما در سبوعیت و آدم کشی، دست داعش و القاعده و طالب را از پشت بسته اند.

گفتم که تا حدی میتوانم باور کنم که طالبان، عامل جنایت شفاخانه برچی نیستند.
این تصور من، برمیگردد به تحلیلی که از وضعیت سیاسی امنیتی کشور و دست های پشت پرده مرتبط با تروریست های نقاب‌دار دارم.

طالبان، پیمانی با آمریکا – که احساس قیم بودن برای حکومت افغانستان دارد – به امضا رسانده و‌ خود را بالقوه حاکم بلامنازع کشور در آینده ای نزدیک با ردای امارت میدانند.

طالبان برای حکومت کردن، به مردم نیاز دارند، اما به حکومتی غیر از امارت که عنوان جمهوری داشته باشد و موی دماعش باشد و اردو و نهادهای امنیتی داشته باشد، هرگز.

افزایش حملات طالبان به مواضع اردوی ملی و مراکز و ساختمان های حکومتی در شرایطی که آنها خود را در موضع قدرت احساس میکنند و اکنون به حمایت نسبی آمریکا نیز دلگرم شده اند، کاملا طبیعی به نظر می رسد.

اما طالبان پس از نزدیک به سه دهه جنگ و تجربه، نیک میدانند که برای رسیدن به ارگ، اکنون نباید افکار عمومی را علیه خود تحریک کنند و کنترل اقلیت ها و مخالفان را باید در زمان مناسب آن و با روش هایی غیر از آنچه که در دهه هفتاد استفاده کرده اند انجام دهند.

بنابراین، در چنین وضعیتی، چندان منطقی نیست که طالبان را عامل فاجعه بدانیم.

اینک مهمترین مسأله این است که اگر طالبان، عامل این جنایت نیستند، پس که، پشت پرده این جنایت هولناک است؟

این در حالیست که علی‌رغم اطلاعیه رسمی طالبان مبنی بر دست نداشتن آنها در فاجعه، افکار عمومی، تحت تاثیر مطالبی که در رسانه ها و شبکه های اجتماعی منتشر می‌شود، به شدت علیه طالبان حساس شده است.

حال میتوان سوالی را مطرح کرد که آیا کسی یا گروهی هست که در شرایط کنونی، از تحریک افکار عمومی علیه طالبان منتفع شود؟

وقتی که سوالی، به این شکل طرح شود، ناخودآگاه، ذهن، پاسخی برای آن پیدا می‌کند.

حکومت افغانستان، از مذاکرات صلح آمریکا و طالبان به شدت ناراضی بود/هست و این نارضایتی خود را بارها با زبان های مختلف ابراز کرده است.

البته دلایل مخالفت دولت با مذاکرات صلح آمریکا و طالبان، دارای منطق محکمه پسندی است، اما واقعیت اینست که آمریکا، با خیانت به حکومت افغانستان، با طالبان موافقتنامه صلح امضا کرده و انتظار همگان و از جمله مقامات حکومتی اینست که آمریکا تمام تلاش خود را برای سپردن افغانستان به متحد جدید خود بکار گیرد.

چنانچه چنین اتفاقی روی دهد، تمام کسانی که هم‌اکنون در هرم قدرت و در مناصب حکومتی حضور دارند، از ادامه بازی در میدان سیاست افغانستان کنار گذاشته خواهند شد و برای معتادان دنیای سیاست، این چنین حذف شدنی، کمتر از مرگ، درد آور نیست.

دو پارگی نظام جمهوری در سایه یک انتخابات ضعیف و مملو از تقلب و تقسیم شدن نظام به دو جریان سیاسی که هریک، از ابزارهای قدرتمندی برای اعمال فشار بر رقیب برخوردار است، اما توان برون بردن رقیب از میدان را ندارد، موضع حکومت را در برابر طالبان به شدت ضعیف کرده است.

سست شدن پایه های سیاسی حکومت در شرایطی که مشارکت مردم در انتخابات حدود ده درصد بوده و نتیجه، اعتماد افکار عمومی به حکومت، نزدیک به صفر شده است، با وجود رقیبی چون طالبان، قطعا مرگبار است.

بنابراین، برای برون رفت از بحران و بالانس کردن ظرفیت ها جهت تقابل با رقیب گردن کلفتی همچون طالبان، ضروریست که علی الحساب، بر خلاف شعارهای پیشین، به حکومت دوسره تن بدهند و از سوی دیگر، اگر توان جلب پشتیبانی عمومی مردم را ندارند، حداقل، تخریب شدید گروه رقیب (اینجا طالبان) را کلید بزنند.

در این مجال میخواهم ذهن شما را به گذشته ای نه چندان دور ببرم.
باز هم به همه اتفاقاتی که در چند سال گذشته، علیه شیعیان افغانستان روی داده برگردیم.
از آنچه که در دهمزنگ روی داد، تا همه انفجار هایی که در چند مسجد امام زمان در گردیز و‌ کابل و… صورت گرفت تا حمله به کلپ ورزشی و کورس موعود و ترور علمای شیعه در هرات و‌ دهها حادثه دیگر که در همه آنها، متهم اول وقایع نزد افکار عمومی، برخی مقامات حکومتی بودند و اسنادی نیز از همکاری برخی از مقامات با تروریست ها در رسانه ها منتشر شد.

در آن وقایع، بسیاری بر این گمان بودند که داعش، ساخته و پرداخته برخی مقامات حکومت است که با استفاده از تروریست های نقاب‌دار تحت عنوان جعلی داعش، حملات سازماندهی شده ای را علیه شیعیان برنامه ریزی کرده اند.

همین عده، دقیقا پس از اینکه مشاور عالی امنیت ملی رییس جمهور که سمت رهبری شورای امنیت را نیز یدک می‌کشید، به منظور حضور در راس یک تیم مستقل، وارد کارزار انتخابات شد، کاهش فاحش عملیات های تروریستی علیه شیعیان را مویدی بر دست داشتن مقامات حکومتی در جنایت علیه شیعیان قلمداد کردند.

اینک، همان مقامات، بار دیگر در بالاترین مناصب حکومتی قرار گرفته اند که برای بقای خود، باید افکار عمومی را از نقاط ضعف خود، به یک دشمن غذار دیگر معطوف دارند تا بتوانند با تکیه بر نارضایتی عمومی نسبت به آن دشمن، توان چانه زنی خود در برابر همان دشمن (طالبان) و متحد قدرتمند انها ( آمریکا) بالا ببرند.

اینجاست که میشود زیر سایه حکومت در شلوغ ترین نقطه کابل، پیشرفته ترین سلاحها با حجم انبوهی از مهمات در یک مرکز صحی جابجا شود و هیچ ارگان امنیتی هم نتواند آن را کشف کند تا جان کودکان یک روزه و زنان باردار، بازیچه بازی کثیف آنها شود.

و برای نشان دادن اوج نارضایتی عمومی از مذاکرات صلح با طالبان، چه گروهی بهتر از شیعیان، که نه حضور قابل قبولی در ارگان های امنیتی دارند تا از خود دفاع کنند، و‌ نه رجل توانمندی در حکومت که بتواند از خون به ناحق ریخته آنها دفاع کند و قاتل آنها را شناسایی و مجازات کند و بالعکس، داد و بیداد آنها در فیسبوک و شبکه های اجتماعی و رسانه ها، گوش فلک را پر میکند؟

و نکته آخر اینکه این مقاله، در صدد تطهیر طالبان از جنایت های بیشماری که در سه دهه گذشته انجام داده اند نیست. آنچه که طالبان انجام داده اند، به هیچ عنوان انسانی و اسلامی نبوده و نیست، اما طالبان، تنها جانیان این سرزمین نیستند.

در شرایط کنونی این حقیقت را باید بپذیریم که چه طالبان در افغانستان بر سر قدرت باشند و چه تکنوکرات‌های فاشیست، این ما هستیم که قربانی قدرت طلبی آنها خواهیم بود و در هر دو حالت، چیزی جز کشته شدن در انتظارمان نیست. اساسا در هر ساختار حکومتی که آمریکا در شکل گیری و قدرت یافتن آن نقش داشته باشد، ما جایی نداریم و محکوم به فنا هستیم.
از رهبران فعلی مان هم بخاری در جهت تغییر سرنوشت مردم بلند نمی‌شود.
پس باید اتفاق جدیدی رخ بدهد.
اتفاقی از جنس یک نهضت مبتنی بر باور و اندیشه مشترک که مشخصه اصلی آن، استکبار ستیزی باشد.

سید احمد موسوی مبلغ

نظرات(۰ دیدگاه)

نظر شما چیست؟