آتش بس به سود کیست: دولت یا طالبان؟

  • انتشار: ۲۶ سرطان ۱۴۰۰
  • سرویس: دیدگاهسیاست
  • شناسه مطلب: 116810

دور تازه مذاکرات صلح میان نمایندگان جمهوری اسلامی افغانستان و طالبان آغاز هفته‌ی پیش رو در دوحه تدویر می‌یابد. این دور مذاکرات با توجه به‌شرکت رهبران رده‌اول سیاسی از کابل و چهره‌های تصمیم‌گیرنده‌ی طالبان، «تعیین کننده» دانسته می‌شود. اطراف درگیر زیر فشار فزاینده‌ی جامعه‌ی بین‌المللی به‌ویژه کشورهای منطقه، ایالات متحده امریکا، قطر و پاکستان، برای شرکت در دور جدید مذاکرات انعطاف و آماده‌گی نشان داده‌اند.

به نظر می‌رسد در کنار ترسیم نقشه‌ی راه موافقت‌نامه‌ی سیاسی، طرح تقسیم قدرت، تغییر و یا تعدیل قانون اساسی، آتش‌بس سه تا شش‌ماهه محور اصلی مذاکرات پیش رو میان نمایندگان با صلاحیت دو طرف باشد.

 آتش‌بس خواست همیشگی حکومت افغانستان بوده، اما طالبان همواره با آن مخالفت کرده‌اند. حکومت افغانستان در تمام جلسات داخلی و بین‌المللی از طالبان خواسته که اگر به راه‌حل سیاسی ختم بحران در کشور پای‌بند و متعهد است، باید به آتش‌بس سراسری تن داده و به گفت‌وگوی معنادار حاضر شود. طالبان آتش‌بس را جز مهم، اما بند آخر آجندای مذاکرات میان افغان‌ها می‌دانستند. آنان بدین باور بودند که آتش‌بس به سود کابل است، چون رهبران دولت در کابل در قصرهای مجلل زندگی می‌کنند و ما در کوه و‌ دشت و بیابان در فضای رقت‌باری به سر می‌بریم. اکنون ظاهراً قضیه معکوس گردیده است. طالبان پس از پیش‌روی سریع و تعجب‌برانگیز در شمال، غرب، مرکز و جنوب افغانستان، متمایل به آتش‌بس کوتاه‌مدت گردیده‌اند. منابع مطلع می‌گویند که اکنون طالبان طرح آتش‌بس موقت را با نمایندگان کشورهای امریکا، قطر و شماری از کشورهای منطقه شریک ساخته‌‌اند.

چرا طالبان طرف‌دار آتش بس شده‌اند؟

نمایندگان طالبان در دوحه به لطف مشوره‌ی برخی کشورهای منطقه و آموزش‌ و تعلیم کشورهای اروپایی، به مذاکره کنندگان حرفه‌یی مبدل شده‌اند. این گروه با استفاده از روابط بحرانی و پرتشنج کابل با منطقه و جهان، همسویی بیشتری با کشورهای اثرگذار در مسایل افغانستان ایجاد کرده است. بنابراین، طالبان با پذیرفتن و یا ارایه‌ی طرح آتش‌بس، عملاً نشان می‌دهند که به مطالبات جهانی بی‌اعتنا نیستند. اما حقیقت این است که آن‌ها به دلایل زیر به آتش‌بس در ماه‌های آتی ضرورت دارند:

  • طالبان مدعی هستند که ۸۵ درصد قلمرو افغانستان را کنترل می‌کنند. دولت افغانستان این ادعا را بی‌اساس می‌خواند و باور دارد که طالبان کمتر از ۵۰ درصد جغرافیا را به دست آورده‌اند. اما موافقت روی آتش‌بس، ادعای طالبان را صحه گذاشته و مشروعیت می‌بخشد. طالبان بدین باور هستند که سهم سیاسی و مشارکت در قدرت با درنظرداشت اصل جغرافیا و حاکمیت برقلمرو درنظر گرفته شود.
  • طالبان با وجود این‌که به‌یک واقعیت سیاسی و نظامی غیرقابل انکار مبدل‌شده و وجبهه‌ی بین‌المللی یافته‌اند؛ اما در سطح داخلی هیچ‌گونه مشروعیت سیاسی، اجتماعی و حقوقی ندارند. آتش‌بس آن‌ها را به یک گروه مشروع تبدیل می‌کند و جامعه‌ی بین‌المللی را ملزم می‌سازد که همانند دولت بر سر اقتدار در کابل، با آنان نیز مراوده و رفتار نمایند. در واقع، با برقراری آتش‌بس در یک قلمرو دو حاکمیت مشروع مستولی می‌گردد. به همین دلیل، برخی رهبران سیاسی، آتش‌بس در مرحه‌ی کنونی را چیزی شبیه تجزیه‌ی کشور عنوان کرده‌اند.
  • طالبان اکثر ولسوالی‌های ولایات شمالی، غربی، جنوبی و حتا مرکزی را تصفیه کرده‌ و به مراکز شهرها نزدیک شده‌اند. آنان چنانچه پیوسته تأکید می‌کنند، قادر هستند مراکز برخی ولایات را به‌گونه فوری تسخیر کنند؛ اما به‌خوبی‌ می‌دانند که به هیچ صورت آماده حکومت‌داری، ارایه‌ی خدمات، تأمین نظم و امن عامه نیستند. آنها حتا قادر نیستند که برای مدت طولانی مراکز ولسوالی‌ها و ولایات را حفظ کنند. این گروه تاکنون تنها به جنگ و خشونت فکر کرده‌ و فرصت اندیشیدن به مرحله‌ی پسا اشغال ولایات را نداشته‌اند. آتش‌بس این فرصت را به طالبان فراهم می‌کند که تجدید قوا کنند؛ به جلب و جذب کادرهای اداری و خدماتی بپردازند؛ آماده‌ی گرفتن مسوولیت حکومت‌داری شوند و روابط و مناسبات منطقه‌یی و جهانی‌شان را تقویت نمایند. تعبیه‌ی قوا، مستحکم‌سازی پایگاه‌ها، بازبینی استراتژی نظامی با محوریت کاهش تلفات و آمادگی روی مرحله‌ی پسا تسخیر ولایات، آتش‌بس را به یک اولویت به طالبان تبدیل کرده است. در واقع، طالبان زمان می‌خرند. طالبان هرچه به مرحله‌ی گرفتن قدرت از راه نظامی و یا سیاسی نزدیک می‌شوند، متوجه می‌گردند که با فقدان ظرفیت و نیروی انسانی در سطوح مختلف روبرو هستند و با مرحله‌ی دشوار حکومت‌داری بیگانه هستند. این درحالی است که تجربه‌ی ناکام حکومت‌ مجاهدین را در پیش دارند و تلاش دارند سناریوی دهه ۹۰ تکرار نشود.

موقعیت دشوار کابل

آتش‌بس پیشنهادی کشورهای میانجی و طالبان، دولت افغانستان را در موقعیت دشواری قرار داده است. آتش‌بس خواست همیشگی کابل بود؛ اما اکنون وضعیت متفاوت است. در آن زمان، طالبان نزدیک به ۳۵ ولسوالی را تحت کنترل داشتند، اما اکنون بالاتر از ۲۰۰ ولسوالی را تسخیر کرده‌اند. در آن زمان، امریکا و متحدانش عملاً در کشور حضور داشتند.

با توجه به مراد طالبان از آتش‌بس، دولت به‌‌خوبی می‌داند که تن دادن به آتش‌بس موقت سه ماهه- شش ماهه خودکشی است. اما کابل در دام یک مسوولیت اخلاقی گیر مانده است. با توجه به میزان خون‌ریزی و کشتار جاری در کشور، آتش‌بس اولویت مردم افغانستان است. دولت با مخالفت‌کردن با آتش‌بس، عملاً در مقابل خواست‌جمعی قرار می‌گیرد. نکته‌ی دیگر این‌که کابل همواره از جامعه‌ی جهانی خواسته که به‌طالبان فشار آورند تا به آتش‌بس تن دهند. حالا مخالفت با آتش‌بس به معنای قرارگرفتن در برابر جامعه‌ی جهانی، کشورهای منطقه و سازمان‌های بین‌المللی و بشردوستانه است.

البته آتش‌بس شمشیر دو لبه است. به همان اندازه‌یی‌که طالبان می‌توانند از آتش‌بس بهره ببرند، دولت افغانستان هم – اگر اراده و نیت بقا، استمرار و حفظ نهادها و دست‌آوردها را دارد- می‌تواند از فرصت پیش‌آمده به‌خوبی استفاده کرده و به انسجام و هماهنگی بیشتر در رهبری و فرماندهی نیروهای امنیتی، اصلاحات در رهبری سیاسی و خدمات ملکی و روی دست گرفتن یک سری گام‌های دیپلوماتیک منطقه‌یی و جهانی بپردازد و موقعیت متزلزل خویش را تغییر داده و فضای عمومی و داخلی و بیرونی را به نفع برگرداند.

دولت می‌تواند در مذاکرات دوحه طرح مشروط آتش‌بس را پیش‌کش کند. آتش‌بس باید مشروط به یک موافقه سیاسی میان دو طرف باشد. طالبان نباید از آتش‌بس به حیث یک فرصت برای جنگ خونین دیگر استفاده کنند.

جدایی از این‌که چه گروه سیاسی- نظامی از آتش‌بس سود خواهد برد، مردم آواره و زخمی افغانستان برنده‌ی آتش‌بس هستند. جنگ ویرانگر و خونین جاری، مردم را از پای انداخته است. آنان به گرمی از این رویداد تاریخی استقبال خواهند کرد.

جمشید یما امیری/ روزنامه ۸ صبح

نظرات(۰ دیدگاه)

نظر شما چیست؟