یادداشت/ غیرت افغانستانی موجب هر نوع استقلال دیگر هم خواهد بود

  • انتشار: ۲۸ اسد ۱۳۹۶
  • سرویس: سیاست
  • شناسه مطلب: 29164

در نکوداشت یا نکوهش روز استرداد استقلال افغانستان، 28 اسد 1298 ه.ش مصادف با اگست 1919 بیش از صد رقم دیدگاه و برداشت و تحلیل نزد عامی و تحصیلکرده ما وجود دارد.
دسته ای از اصل جغرافیایی را به این نام (افغانستان) نمی پذیرند و معتقدند که از دهه 1880 توسط عبدالرحمن و بکمک روس و انگلیس این گستره جغرافیایی بحیث منطقه حایل دو قدرت از کرانه های ایران شرقی جدا شد و در 1919 توسط امان الله خان استقلال کاملش رسمیت یافت. برخی این خط کشی مرزی را قدیمی تر و به دوران احمدشاه ابدالی در حدود سالهای 1740 کمی بیشتر و کمتر مرتبط می دانند. دسته ای چندماه این طرف تر یا آن طرف را تاریخ استقلال می دانند، دسته ای شاه امان الله را اصلا غازی نمی دانند که مفتخر به چنین شجاعتی باشد، دسته ای دوران وی به بعد را دوران حذف و حاشیه راندن سایر قومیت های غیرپشتون می دانند، دسته ای معتقدند کدام استقلال با وجود دخالت دهها کشور و قدرت جهانی من جمله خود انگلیس در روزگار فعلی افغانستان و دسته ای هم دفاع می کنند و این تاریخ را منشاء عزت، استقلال و افتخار افغانستان می شمرند و الی آخر…

ولی واقعا چه باید کرد حال که این سرزمین با آن مردمان (اجداد گذشته ما) و سیاستمداران در قرن 17 میلادی به بعد توسط قدرتهای روز و بسیاری از کشورهای جهان با همان نام به رسمیت شناخته شده و روی نقشه های جهانی ثبت شده است؟

تطور و تحرک تاریخی کار خود را می کند، اگر بنا می بود این کرانه جغرافیایی نامش افغانستان نمی شد و نام دیگری می یافت باید اینگونه می شد ولی نشد! این مقولات از آرزوها و آمال های افراد یا اقوام فراتر است و به اراده ها و هوشیاری های مقاطع تاریخی آنها بستگی دارد و از سویی مقارن با تئوری های جهانی نیز است و هر که دقیق تر و علمی تر عمل کرد موفق خواهد شد. دوک سولی در قرن 17 میلادی، جان استوارت میل در قرن 19 میلادی و در نهایت وودرو ویلسون رئیس جمهور وقت امریکا و تعداد دیگر از صاحب نظران سیاسی و بازیگران این صحنه بخصوص ویلسون معتقد بود جوامعی که دارای اقوام گوناگون هستند باید در امتداد گروه های قومی به جوامع و کشورهای کوچکتر تقسیم شوند و وجود چنین جوامعی را تهدید بزرگی برای صلح جهانی می دید.

به هر حال این دیدگاه و خواست قدرتهای جهانی بوده است و از طرفی ضعف و کم کاری یا انفعال ما شرقی ها و مسلمان ها، این ما بودیم که نتوانستیم بدرستی امت واحده را با دانش خود، با درک خود، با فهم دینی خود تحکیم بخشیم طبیعی است که دیگران خواهند آمد و تاریخ های مان را رقم خواهند زد و مرزها را خواهند کشید.

اینکه روزگاری بیاید و اکثریت مردمان این سرزمین با رفراندوم یا دیگر راههای مشروع سیاسی یا بین المللی بخواهند در مورد نام و تداوم تاریخی و خطوط مرزی کشورشان تصمیم بگیرند کلا با مقولات فعلی و مصائب جاری و سیاست های دنیا و منطقه فاصله ای بعید دارد و بهترست که فعلا به حافظه ها و متون تاریخی سپرده شود.

باید به فکر مردمان امروز افغانستان بود؛ زنان و کودکان، مردان و جوانان و پیران و نسل آتیه این کشور، به هر صورت حقیقت تلخ یا شیرین هر چه می خواهیم بنامیم این است که عده ای از این ملت در سایر ملت های هضم شدند و اکنون فرزندان آنها و حتی خود آنها تبعه آن کشور بحساب می آیند و این یعنی تداوم نسلی شکست خورده و از سویی هستند بیشمار افراد این ملت که هیچ کشور یا دولتی تابعیت آنها را نخواهد پذیرفت و در صورت ماندن در آن کشورها نیز حرمت یا هویتی که باید نخواهند یافت.

کوتاه کرده و میگوئیم پیچیدگی های سیاست های دیروز و امروز و غم های وطن باعث نشود مباحث تاریخی و افتخارات گذشته و در کل روحیه ملی خود را باخت بدهیم.
بحث استرداد استقلال ما چیز کمی نبود و با قدرت و سرکشی افغانستان و فشاری که ملت و مدافعان ما با ساز و کار حکومت وقت بر روبای پیر انگلیس آوردند توانستد آنرا پس بگیرند پس بیاییم از چنین فرصتهایی برای تکرار عزتمندی ها و اتحاد ملی سود بریم.
28 اسد (مرداد) 1396
سیدروح الله ظهوری حسینی
دانش آموخته علوم سیاسی و فعال رسانه ای فرهنگی

نظرات(۰ دیدگاه)

نظر شما چیست؟