داستان منار نجات
- انتشار: ۲۶ میزان ۱۳۹۶
- سرویس: اجتماعیدیدگاه
- شناسه مطلب: 31996
روز 23 میزان، برابر با هشتادوهشتمین سالروز پایان کار حاکمیت 9 ماهه حبیبالله کلکانی مشهور به «بچه سقاو» است. 88 سال پیش در چنین روزی، محمد نادرخان پدر محمدظاهرشاه، به کابل وارد شد و سرراست به سلامخانه رفته و در حضور سران قبیله، بیانیهای ایراد کرد.
«میرمحمد صدیق فرهنگ» نوشته است که «پیش از رسیدن محمدنادرخان به کابل، لشکریان قومی سمت جنوبی، ساختمانهای دولتی از جمله ارگ شاهی و قصر دلگشا را با خانههای ارکان دولت حبیبالله چپاول نموده مال و منال آنان را به غارت برده بودند.» افغانستان در پنج قرن اخیر صفحه 654، انتشارات عرفان، چاپ سوم بهار 1385
نادرخان پس از سلطه بر کابل، با حیله و نیرنگ، حبیبالله کلکانی را به تسلیم واداشت و سپس به قتل رساند. نادرخان پس از کشتن حبیبالله و یارانش، دستور داد که مناری تحت عنوان «نجات» در منطقه «پل مستان» در نزدیک «چمن حضوری» شهر کابل، بسازند. سرانجام منار نجات در 23 میزان سال 1309 شمسی افتتاح شد اما در سال 1357 توسط حزب دموکراتیک خلق افغانستان که به دولت کمونیستی کابل نیز مشهور بود، تخریب گردید. در حقیقت واژه نجات را برای اولینبار شخصی به اسم «محیالدین انیس» بنیانگذار روزنامه «انیس» بر سر زبانها انداخت.
انیس را باید جزء اولینها و از جمله پیشکسوتان حرفه روزنامهنگاری و ژورنالیستی در افغانستان دانست. وی در سال 1308 کتابی تحت عنوان «بحران و نجات» منتشر کرد که همین کتاب باعث شکلگیری واژه نجات در ذهن حاکمان وقت گردید. انیس در این کتاب که نسخهای از چاپ اول آن را در اختیار دارم، از سر ناچاری القابی چون «قهرمان نجات وطن»، «قائد ملی»، «سردار والا» و «ذات ملوکانه» را برای نادر خان استفاده کرده است.
البته دوستی انیس با حاکمان وقت، دیری نپایید تا جاییکه نادر خان او را تحت نظر گرفت و تا توقیف موقت هم پیش رفت. پس از کشته شدن نادرخان، دوره ظاهرشاه با محوریت «محمدهاشم خان» و «شاه محموخان» عموهای شاه به میان آمد. هاشم خان، پاداش خوشخدمتی انیس را ناعادلانه داد و او را به خاطر لحن انتقادی از نظام شاهی، روانه زندان کرد. نظام وقت، چنان بر خانواده انیس سخت گرفت که اجازه نداد «فرید احمد» پسر و «فریده» دخترش از نعمت سواد برخوردار شوند. روزهای پایانی محیالدین انیس بسیار غمناک بود زیرا او در زندان به بیماری سل دچار شد و کسی نبود که حتی یک لیوان و گلاس آب به او بدهد.
انیس روزها و شبهای طاقت فرسایی را در زندان سپری کرد تا سرانجام از بنیانگذاران روزنامه و روزنامهنگاری نوین افغانستان در سال 1317 شمسی در زندان درگذشت و در غربت، بدون حضور اعضای خانواده به خاک سپرده شد.
برگردیم سر اصل مطلب، چنانچه بعضی از عزیزان به یاد دارند، پنجشنبه اول سپتامبر برابر با 11 سنبله/ شهریور سال گذشته، بقایای جسد حبیبالله کلکانی در یک حرکت ناسنجیده در تپه «شهرآرا»ی شهر کابل دفن شد. مخالفان این حرکت که از سالها پیش منتظر بودند تا دوباره کلمه نجات را بر سر زبانها بیندازند، روز جمعه 23 میزان 1395 در یک حرکت نمادین که یادآور خاطره افتتاح منار نجات در سال 1309 بود، در کابل تجمع کردند. آنان در این گردهمایی بیش از پیش بر طبل اختلافات کوبیدند و خواستار مجدد اعمار منار نجات شدند. در حقیقت، به خاکسپاری مجدد حبیبالله کلکانی و احداث مجدد منار نجات، دو اقدام «کُنشی- واکنشی» بود که جز غفلت از موضوعات مهمتر، ثمری به دنبال نداشت. روز 23 میزان، باردیگر یکی از روزنامههای وابسته به جریانهای ناسیونالیستی در افغانستان، سالروز ورود نادرخان به کابل را گرامی داشته و با انتشار مطلبی، به دوره برتریطلبی قبیلهای بازگشته است. بله، روزنامه «سرخط» را میگویم.
کلام آخر این که برجسته کردن موضوع نجات کابل از چنگ حبیبالله کلکانی از یکطرف و از سوی دیگر، بزرگنمایی از شخصیت حبیبالله کلکانی، دو اقدام مهلک برای برهم زدن وحدت نیمبند در کشوری مثل افغانستان است که هر لحظه در برابر تهدیدهای داخلی و خارجی قرار دارد.
مرادی
نظرات(۰ دیدگاه)