خصوصی سازی جنگ در افغانستان

  • انتشار: ۱ اسد ۱۳۹۶
  • سرویس: اجتماعی
  • شناسه مطلب: 26860

هم‌زمان با خصوصی‌سازی عملیات‌های نظامی و اطلاعاتی آمریکا در طول ١٥ سال گذشته، شرکت‌هایی که برای دولت کار می‌کنند بیش‌ازپیش به سرمایه‌گذاران ثروتمندی وابسته شده‌اند که ارتباطی قوی با پنتاگون و ١٦سازمانی دارند که «جامعه اطلاعاتی» را تشکیل می‌دهند.

وقتی هفت‌سال پیش «مسیر ایرلندی» کن لوچ، کارگردان نامی انگلیسی، برای نخستین‌بار در جشنواره کن اکران شد، باراک اوباما تازه یک‌سالی بود که به قدرت رسیده بود.

فیلم روایتگر واگذاری گسترده جنگ افغانستان به پیمانکاران امنیت ملی ایالات متحده و رنج‌های ناشی از آن بود؛ داستان یکی از این پیمانکاران که توضیح مقامات آمریکایی را درباره مرگ دوستش نمی‌پذیرد و به تحقیق و تفحص می‌پردازد.

دو دوره ریاست‌جمهوری اوباما اما در حالی به پایان رسید که در این سال‌ها خصوصی‌سازی جنگ افغانستان گستره بیشتری یافته است. وعده‌های اوباما مبنی‌بر پایان نظامی‌گری در لیبی، افغانستان، عراق و یمن به جایی نرسید و او حتی برخلاف وعده‌اش٣٠ هزار نیروی نظامی دیگر به افغانستان اعزام‌ کرد، آن‌هم در ماه دسامبر سال ٢٠٠٩؛ یعنی سال اول نخستین دوره ریاست‌جمهوری‌اش و همان سالی که او برای وعده‌های محقق‌نشده‌اش برنده جایزه صلح نوبل شد.

گسترش استفاده از هواپیماهای بدون‌سرنشین هم یکی دیگر از دستاوردهای دولت اوباما بود: شرکت‌های خصوصی خلبانانی صوری را استخدام می‌کردند و آنها کیلومترها دورتر از میدان جنگ با یک کلیک کامپیوتری عملیاتی به‌راه می‌انداختند که شرح تلفات غیرنظامیان حاصل از آن خود گزارش مفصل دیگری می‌طلبد. حالا در دولت ترامپ زمزمه‌های گسترش خصوصی‌سازی به گوش می‌رسد. تیم شورک، نویسنده گزارش زیر، در نیشن به ابعاد این خصوصی‌سازی می‌پردازد و طرح‌های جدیدی که در دوران زمامداری ترامپ در راه است.

جرد کوشنر، داماد و مشاور ارشد دونالد ترامپ، مشغله‌های زیادی داشته که فقط هم مربوط به روس‌ها نیست. این هفته، در میان هیاهوی به‌راه‌افتاده بر سر دیدارش با یکی از وکلای روس درباره انتخابات ٢٠١٦، نیویورک‌تایمز گزارش جذابی منتشر کرد درباره نقش او در برنامه خصوصی‌سازی جنگ افغانستان.

به گزارش تایمز، شنبه گذشته استیو بنن، مشاور ارشد ترامپ، به همراه کوشنر برای هماهنگی مذاکره‌ای میان جیمز ماتیس، وزیر دفاع آمریکا و دو تاجر که از قراردادهای نظامی بهره برده ‌بودند به پنتاگون رفتند. آنها پیمانکارانی عادی نبودند: یکی از آنها اریک پرینس، بنیان‌گذار بدنام ارتش چندمنظوره بلک واتر بود و دیگری استفان فینبرگ، سرمایه‌دار نیویورکی که مالک شرکت بین‌المللی «دین کورپ» است؛ بزرگ‌ترین پیمانکار ایالات‌متحده در افغانستان.

آنها در این جلسه (که پرینس و فینبرگ آن را تأیید نمی‌کنند) از پنتاگون خواستند جنگ را تبدیل کند به چیزی که «نیرو‌های نظامی خصوصی» نامیده‌اند؛ نیرو‌هایی که برای کسب سود می‌جنگند و جایگزین طرح جدید پنتاگون برای ارسال‌ هزاران نیروی نظامی دیگر به افغانستان برای مبارزه با طالبان خواهند شد. به گزارش تایمز، ماتیس مؤدبانه پیشنهاد بی‌شرمانه آنها را شنیده اما در اظهارنظری که به‌کل ناامیدشان کرده، نپذیرفته افراد خارج از دولت برای بازنگری خط‌ مشی ایالات‌متحده در افغانستان طرح و راهبردی بدهند چراکه این خط‌مشی در کاخ سفید و از سوی جنرال مک‌مستر، مشاور امنیت ملی ترامپ، تبیین می‌شود.

گزارش تایمز گویای تضاد منافع است. همان‌طور که اغلب آمریکایی‌ها می‌دانند، تخم لق مزدوری‌های پرینس با فرستادن ارتش خصوصی به افغانستان همراه با نیروهای سازمان سیا کوتاه‌زمانی بعد از حملات ١١ سپتامبر کاشته شد.

اما بعد از آنکه پیمانکاران تحت فرماندهی او ده‌ها غیرنظامی عراقی را کشتند او در دولت ایالات‌متحده عنصری نامطلوب شد. بااین‌حال، پرینس پس از فروختن شرکتش و سازماندهی ارتشی خصوصی برای امارات‌متحده عربی، به یکی از مشاوران کلیدی ترامپ در مسائل نظامی بدل شد. او یک روز بعد از جلسه‌اش در پنتاگون در گفت‌و‌گو با سایت خبری بنن به نام «بریت بارت» از پیشنهادات خود پرده برداشت.

همان‌طور که سال‌های سال در اینجا با مدرک به اثبات رسانده‌ام، بی‌شک جنگ افغانستان، به‌ویژه عملیات‌های نظارتی و لوجستیکی، از قبل هم به‌شدت پیمانی شده بودند. اما با رویکرد پرینس، مبارزه واقعی را مزدورانی به پیش می‌برند که احتمالا او استخدام می‌کند. او به بریت بارت گفت: «ایالات‌متحده شاهد همکاری سیا، عاملان ویژه و پیمانکاران با نیروهای افغان برای هدف قراردادن تروریست‌ها خواهند بود. من می‌گویم به مدلی برگردیم که در طول چندصد سال در منطقه از سوی شرکت هند شرقی امتحانش را پس داده؛ شرکتی که با سربازان حرفه‌ای غربی قرارداد می‌بست و در صورت لزوم آنها به همراه همتایان محلی خود می‌جنگیدند». ظاهرا وقتی روز پنجشنبه «جیک تپر»، خبرنگار سی‌ان‌ان در گفت‌و‌گو با سباستین گورکا، دستیار معاون ترامپ در امور امنیت ملی از او درباره دیدار با ماتیس پرسید، او این پیشنهادات را تأیید کرد: «این موضوع کلاهبرداری از دولت نیست.

برعکس، به خاطر صرفه‌جویی در هزینه مالیات‌دهندگان است. این امر به‌خاطر ایجاد ظرفیت بومی است». گورکا سپس با اشاره به پرینس او را به‌شدت ستود: «این مرد متصدیان سابق را از میان نیروهای عملیات ویژه دست‌اول و افراد بازنشسته استخدام کرد». به گفته او: «آنها به افغانستان می‌روند نه برای اینکه به جای افراد دیگری بجنگند، بلکه برای کمک به افغان‌ها و نیروهای بومی محلی تا از سرزمین‌های خود محافظت کنند. در نتیجه، این سرمایه‌گذاری هزینه‌ها را کم می‌کند. ما اینجا در کاخ سفید درها را به‌روی ایده‌های افراد بیرون از دولت باز کرده‌ایم چراکه وضعیت ١٦ سال گذشته فاجعه‌بار بوده است».

تخصص فینبرگ بسیار گسترده‌تر است: او سرمایه لازم را برای رشد صنعت پیمانکاری نظامی تأمین کرد. فینبرگ از طریق شرکت مدیریت سرمایه سربروس، شرکت سهامی خصوصی ٣٠‌ میلیارد دالری که در سال ١٩٩٢ تأسیس کرد، صاحب چندین شرکت مشارکت‌کننده در عملیات‌های نظامی و اطلاعاتی شد. همان‌طور که بلومبرگ‌نیوز فبروری گذشته در پرونده‌ای مفصل گزارش داد، «فینبرگ شرکت‌هایی خریده که هواپیماهای جاسوسی را دوباره سوخت‌گیری می‌کنند، تفنگ تک‌تیرانداز می‌سازند و دشمنان آمریکا را از فضا می‌بینند. او برای تعدادی از قدرتمندترین افراد سرمایه ملی آمریکا اشتغال و فرصت کسب سود ایجاد کرد و با لابی‌های خود قراردادهای خوبی بست.

بااین‌حال، فینبرگ برخلاف پرینس عملا برای عموم مردم ناشناخته است و دوست دارد همین رویه را حفظ کند. برای کسانی که هرگز درباره‌اش نشنیده‌اند، این تصویر خوبی از اوست، از اهمیت صنعت سهامی خصوصی‌اش و اینکه او و دیگر سرمایه‌گذاران امنیت ملی چگونه می‌توانند در صورتی که ماتیس نظرش تغییر کند و تصمیم بگیرد بلک واتر را به افغانستان برگرداند، بهره ببرند.

توجه عموم اولین بار فبروری گذشته به فینبرگ جلب شد، پس از آنکه شرکت سربروس به سرمایه‌داران اطلاع داد او ممکن است به‌عنوان یکی از مقامات عالی‌رتبه دولت ترامپ منصوب شود و به همین‌جهت باید اطلاعات جامعی درباره مسائل مربوط به تضاد منافع جمع‌آوری کند. ترامپ از فینبرگ می‌خواست هدایت «بازنگری گسترده» آژانس‌های اطلاعاتی ایالات‌متحده را برعهده بگیرد و او را برای مقامی عالی‌رتبه در پنتاگون و وزارت امنیت داخله هم در نظر داشت.

فینبرگ تا حدودی به دلیل رفاقتش با بنن این فرصت را پیدا کرد. بنن به خاطر طرح‌هایش برای ازبین‌بردن «دولت اجرائی» به واسطه خصوصی‌سازی و حذف خدمات عمومی پایه‌ای بدنام است. بر پایه گزارش نوامبر گذشته وال‌استریت‌ژورنال، در طول مبارزات انتخاباتی سال ٢٠١٦، فینبرگ عضوی از گروه سرمایه‌گذاران سهام خصوصی و سرمایه‌گذاری مخاطره‌آمیزی بود که به ترامپ مشورت می‌دانند و در طول این مبارزات به وفادارترین مدافع او بدل شد. در میان آنها ویلبر راس، رئیس شرکت «راس و شرکا»، هم قرار داشت که اکنون وزیر بازرگانی است و پیتر تیل‌ میلیاردر، یکی از بنیان‌گذاران شرکت پیمانکاری اطلاعاتی «پلنتیر تکنولوژی».

به گزارش تایمز، وقتی نام فینبرگ برای سرپرستی بازنگری در آژانس‌های اطلاعاتی مطرح شد، مقامات آمریکایی رأی ترامپ را زدند چراکه می‌ترسیدند دخالت او آزادی عمل آنها را کم کند و آن دست منابع اطلاعاتی را کاهش دهد که مخالف دیدگاه‌های ترامپ است. درعین‌حال قانون‌گذاران هم عصبانی شدند و در یکی از جلسات سنا، در اواخر ماه فبروری، سناتور سوزان کالینز گفت نگران است «فردی که یکی از شرکت‌های سهامی خصوصی را اداره می‌کند» برای بازنگری اطلاعاتی ترامپ در نظر گرفته شود.

با این حساب نام فینبرگ خیلی سریع محو شد – تا همین هفته گذشته. حالا، ظاهرا ترامپ به این سرمایه‌گذار چراغ سبز نشان داده تا به اختیار خودش و با کمک بنن و کوشنر وارد کارزار شود؛ معامله‌ای دوسر برد: پرینس منافع مزدورانه خودش را می‌فروشد و فینبرگ هم چشم‌اندازش را برای صنعت سهامی خصوصی.

هم‌زمان با خصوصی‌سازی عملیات‌های نظامی و اطلاعاتی آمریکا در طول ١٥ سال گذشته، شرکت‌هایی که برای دولت کار می‌کنند بیش‌ازپیش به سرمایه‌گذاران ثروتمندی وابسته شده‌اند که ارتباطی قوی با پنتاگون و ١٦سازمانی دارند که «جامعه اطلاعاتی» را تشکیل می‌دهند.

وارد سرمایه‌گذاری خصوصی شوید. شرکت‌های سهامی خصوصی به‌واسطه ارتباطات گسترده‌شان با مقامات امنیت ملی کنونی و سابق و با دسترسی به مجموعه عظیمی از سرمایه‌های خصوصی که برای تأمین بودجه آنها سرمایه‌گذاری می‌کنند، عملا به مدیران صنعت پیمانکاری بدل شده‌اند. در سال‌های اخیر قدرت آنها به خاطر تعداد زیادی از ادغام‌ها و مالکیت‌ها بیشتر شده است.

در دنیای جاسوسی و نظارت، این معاملات به تمرکزی باورنکردنی در صنعت منجر شده است و حالا پنج شرکت حدود ٨٠  درصد پیمانکاران اطلاعاتی را استخدام می‌کنند. بسیاری از اینها تغییر شکل ‌داده بودند و قدرت دادوستد کنونی خود را مدیون صندوق‌های سهامی خصوصی‌اند، نظیر بزرگ‌ترین شرکت سهامی امنیت ملی یعنی گروه «کارلایل» مستقر در واشنگتن.

کارلایل سال‌ها تحت ریاست فرانک کارلوچی بود، معاون سابق سیا، که پیشگام نخستین سال‌های خصوصی‌سازی آژانس‌های اطلاعاتی بود. طی یک دوره حدود ١٠ساله، این شرکت پیمانکاران ارشد بسیاری را خرید (و سپس فروخت). تا همین اواخر، این شرکت صاحب اکثریت سهام بوز آلن همیلتون بود، یکی از پیمانکاران کلیدی آژانس امنیت ملی آمریکا و یکی از مشاوران کلیدی جامعه اطلاعاتی با قراردادهای گسترده در بیشتر سازمان‌های عمده اطلاعات غیرنظامی و دفاعی.

وریتاس کاپیتال، یکی دیگر از صندوق‌های سرمایه‌گذاری، دین‌کورپ را در سال ٢٠١٠ به شرکت سربروس فروخت و حالا برای مشاوره‌های خود به جنرال‌های بازنشسته بری مک کافری و آنتونی زینی و همچنین ریچارد آرمیتاژ، معاون وزیر خارجه دولت بوش، متکی شده است. اخیرا، شرکت دی‌سی کاپیتال پارتنر، یکی از شاخه‌های وریتاس، با خریدن مایکل بیکر، پیمانکار اطلاعاتی- نظامی بین‌المللی، به یکی از سرمایه‌گذاران کلیدی سازمان‌های اطلاعاتی بدل شده است. مایکل وینسنت هیدن، رئیس‌ سابق آژانس امنیت ملی آمریکا،  هم یکی از مشاورانش است.

شرکت سربروس متعلق به فینبرگ به خاطر مدیران جمهوری‌خواهش مشهور است، افرادی مثل دن کویل، معاون رئیس‌جمهوری و جان اسنو، که وزیر خزانه‌داری دولت جورج دبلیو بوش بود. کویل کارش را به‌عنوان یکی از مدیران ارشد سربروس در دهه ٩٠ با خرید وفروش دارایی‌های حراجی در آسیا آغاز کرد. اخیرا کویل و اسنو سرمایه‌گذاری‌های سربروس را در دیون اموال اروپایی ترتیب می‌دهند.

شرکت فینبرگ در عرصه امنیت ملی، روابط خود را با برخی از معتبرترین شخصیت‌های اطلاعاتی گسترش داده است. آن‌طور که بلومبرگ قبلا ذکر کرده، یکی از این افراد لئون پانتاست؛ رئیس سیا در دوره ریاست‌جمهوری اوباما و «مشاور سربروس در مسائل امنیتی و اطلاعاتی». مایکل مورل هم یکی دیگر از این افراد است، معاون رئیس سازمان سیا در زمان اوباما که بعد از بازنشستگی در سال ٢٠١٣ مدتی با سربروس همکاری می‌کرد.

بنابراین جای تعجب نیست که بازارگرمی فینبرگ برای ماتیس این ماه بیشتر از پرینس بود. آن‌طور که تایمز براساس یک فرد آگاه گزارش داده، «طرح او کنترل عملیات‌های افغانستان را به سازمان سیا می‌دهد که از سوی واحدهای شبه‌نظامی انجام می‌شود و از همین‌رو کمتر از ارتش تحت‌نظارت است».

پس از آن نوبت به دین کورپ می‌رسد، هسته مرکزی سرمایه‌گذاری‌های هنگفت سربروس در بخش امنیت ملی. دین کورپ به‌شدت در تمامی جنبه‌های جنگ‌‌های ایالات‌متحده در عراق و افغانستان مشارکت دارد و سال‌ها در عملیات‌های نظامی و اطلاعاتی درگیر بوده است، عملیات‌هایی نظیر به‌کارانداختن هواپیماهای تجسسی برای ارتش افغانستان و آموزش ارتش تحت حمایت آمریکا در عراق و لیبریا. این قرارداد بسیار بزرگ‌تر از  قراردادهای بلک واتر است: در سال ٢٠١٥، ارتش ایالات‌متحده قراردادی صد میلیون‌دالری به این شرکت اعطا کرد تا به ارتش ملی افغانستان «خدمات مستشاری، آموزش و مربیگری» ارائه کند.

هرچند، فراهم‌کردن جنگجوی خصوصی تنها نقش شرکت فینبرگ نخواهد بود. برای مثال، ترامپ گفته که در حال فشارآوردن به پنتاگون است برای ایجاد مناطق امن در سوریه، جایی که نیروهای نظامی ایالات متحده و غیرنظامیانی از آژانس توسعه بین‌المللی ایالات‌متحده، از سوری‌هایی که از جنگ فرار می‌کنند «حفاظت» خواهند کرد. این طرح هنوز به ثمر نرسیده اما می‌تواند بعد از روابط دوستانه روسیه و ایالات‌متحده در سوریه اجرا شود؛ طرحی که رکس تیلرسون، وزیر خارجه ایالات‌متحده،  بعد از دیدار اخیر ترامپ و ولادیمیر پوتین در آلمان از آن خبر داد.

این دقیقا از جنس همان عملیات‌هایی است که دین‌کورپ خبره آن است و به‌همین‌دلیل است که شرکت دین کورپ، بازیگر اصلی انجمن تجاری عملیات‌های برقراری ثبات بین‌الملل (ISOA) است، بازوی لابی‌گر صنعت امنیت ملی. وب‌سایت ISOA شرکت دین‌کورپ را چنین توصیف می‌کند: دین‌کورپ حامی بسیار موفق نهادهای نظامی و مدنی دولت است، در ضمن در صنعت هوایی، توسعه زیرساخت‌ها، امنیت و تدارکات آن نیز نقش تجاری مهمی دارد.

فینبرگ، اگر در فشارآوردن به متیس موفق شود، موقعیتی عالی دارد برای بهره‌بردن از این اقدامات، اقداماتی که زمانی کشورسازی خوانده می‌شد اما بعد از جنگ عراق به عملیات‌‌های ثبات تغییر نام داد. اما اینکه آیا ماتیس با این داستان کنار می‌آید بحث دیگری است. آن‌طور که تایمز نوشته «ماتیس معتقد است مفهوم آقای پرینس از تکیه بر ارتش خصوصی در افغانستان از حد معمول تجاوز می‌کند، ولی خود او زمانی که فرمانده چهارستاره ستاد مرکزی پنتاگون بوده از استفاده پیمانکاران برای وظایف محدود و ویژه حمایت کرده است». بنابراین وقتی پای پول و تجارت در میان باشد جایی هم برای فینبرگ پیدا می‌شود.

تیم شورک

منبع: Nation

نظرات(۱ دیدگاه)

نظر شما چیست؟