جرمی سنگین تر از درس نخواندن

  • انتشار: ۲۶ قوس ۱۳۹۳
  • سرویس: دسته بندی نشده
  • نویسنده: عبدالعلی براتی
  • شناسه مطلب: 2015

رسانه های ایرانی از اقدام شرم آور یک معلم لیسه در پاکدشت تهران برای تحقیر چهار دانش آموز مهاجر افغانستانی خبر داده اند. این چهار دانش آموز مهاجر که تکالیف درسی خود را انجام نداده بودند از سوی معلم مجبور می شوند انگشتان خود را در «تشناب» (توالت) فرو کنند.

روزنامه شهروند نوشت: آن روز «حمید» و «مرتضی» و «یاسین» و «محمدرضا» چهار دانش‌آموز صنف سوم مدرسه «ح» پاکدشت درس‌های شان را نخوانده بودند.
مدیر کل اداره آموزش و پرورش پاکدشت آن را به صورت دیگری تأیید می‌کند و می گوید معلم از آنها خواسته سالون را تمیز کنند و مدیر مدرسه آن را از بیخ و بن تکذیب می کند.

آقای «ر»، معلم صنف سوم وقتی متوجه شد حمید و مرتضی و یاسین و محمدرضا، تکالیف شان را انجام نداده و کتاب‌های شان را با خود نیاورده ‌اند، مبصر کلاس، امیرحسین را مأمور کرد تا آنها را به توالت مدرسه ببرد، بالای سر آنها بایستد و آنها را مجبور کند تا دست شان را داخل کاسه توالت (تشناب) ببرند.

این نخستین بار نیست که مهاجران افغانستانی در ایران مورد اهانت های ضد انسانی قرار می گیرند. همین چند روز پیش بود که انتشار یک کلیپ موهن که در آن یک افسر پولیس ایران، چند مهاجر افغانستانی را وادار به تعظیم پرستشگرانه در برابر خود می کرد، برگ سیاه دیگری بر این پرونده قطور افزود.

در مورد رویداد مدرسه پاکدشت نیز بدون شک، افغانی بودن یکی از عوامل این اقدام نفرت انگیز و غیر انسانی و چه بسا اصلی ترین عامل آن بوده است.
در این تردیدی نیست که تنبیه بدنی و حتی سوء استفاده جنسی یکی از نارسایی های جدی سیستم آموزش و پرورش ایران است و در این زمینه، تفاوتی میان دانش آموزان افغانی و ایرانی وجود ندارد؛ اما در این مورد خاص، پرسش این است که اگر دانش آموزان یادشده، ایرانی بودند آیا بازهم همین سبک تنبیه بر آنها اعمال می شد؟
پاسخ این سؤال متاسفانه منفی است؛ زیرا آنچه در این اقدام وجود دارد، فراتر از تنبیه است. معلم به این ترتیب، تلاش کرده است، دانش آموزان افغان این مدرسه را توهین و تحقیر کند؛ چون آنها جرمی بزرگتر از درس نخواندن و عدم انجام تکالیف درسی داشتند و آن افغانی بودن بود.

این سبک تنبیه، نشانگر یک نگاه نفرت بار و عمیقا مسموم یک کلیت اجتماعی نسبت به کلیت اجتماعی دیگر است. مردم و به ویژه دستگاه های رسمی ایران، متاسفانه تحت تاثیر سیاست های رسمی دولت و دستگاه های ذیربط و شاید متاثر از عوامل ریشه دار و دیرینه تاریخی، به مهاجران افغانستانی، نگاه مثبت ندارند.
معلم مدرسه پاکدشت نیز لزوما نمی تواند به دور از این جو حاکم همگانی باشد.

او به این وسیله سعی کرده است، یک عقده دیرسال تاریخی را به فجیع ترین و قبیح ترین شکل ممکن بروز دهد و طی آن، خطای معمول چند دانش آموز خردسال را محمل و بهانه ای برای تحقیر یک ملیت قرار دهد.

در ذات و ماهیت این اقدام، نوعی انتقام جویی و عقده گشایی نژادپرستانه نهفته است و وقتی این رویداد را در کنار رویدادی که در کلیپ تصویری افسر پولیس ایرانی و چند مهاجر بی پناه افغان قرار می دهیم بهتر به این حقیقت پی می بریم.

عدم انجام تکالیف درسی یا نبردن کتاب به مدرسه، از معمول ترین اتفاقات دوران دانش آموزی هر کسی است. همه ما از این تجربه ها در خاطر و خاطره های مان داریم و تنبیه نیز پیامد ناگزیر این نوع تخطی هاست؛ اما تنبیه، با توهین و عقده گشایی ضد انسانی با ماهیت و رویکرد نژادپرستانه تفاوت فراوانی دارد. در این مورد، به نظر می رسد معلم چندان نگاه فرصت شناسانه ای به ماجرا داشته که تصور کرده است فرصتی برای تحقیر، محملی برای توهین و بهانه تازه ای برای سرکوب، انتقام جویی و عقده گشایی فراهم شده است و به همین سبب، به بدترین شکل ممکن، دانش آموزان معصوم را وادار به این عمل کرده است.

البته در پیشینه روابط ایران و مهاجران افغانستان، اینگونه رویدادها فراوان اتفاق افتاده است که از قضا برخی رسانه ای و فراگیر شده اند و هزاران مورد دیگر، مسکوت مانده و نادیده گرفته شده اند؛ اما نتیجه آن، چیزی نیست جز چرخیدن چرخه دشمن سازی جمهوری اسلامی علیه خود.

نظرات(۱ دیدگاه)

  1. محمد علی حیدری
    (۲۹ حوت ۱۳۹۳)

    وقتی در کوچه بازار ایران راه میروی ،کلمه خوب ایرانیها افغان یعنی به زبان تحقیر که شما عقب مانده کم ازش هستین،و البته عادت هایر مردم عادی ایران است، وما باخودم دردل میکنم اشکال ندارد حتمن اینها نادان هستن و خودش عقب مانده است که مارا تحقیر میکند ، و خوب که نگاه کنیم میبنیم نه اینطور نیست بلکه اینها تمام وجودش پر از نفرت است و حتا دولت مردانش و حتا معلم اش که نمونه مردم ایراناست همین روش برخورد که مردم عادی ایران دارد و اینها هیچ وقط نه برادری دینی ماست و نه حمسایه خوب برای ما افغانیها است، و اگر یک فرد غربی و یاعربی در ایران بیاید اینقدر از اینها قدر دانی میکند که فکر میکنم ایرانیها پیرو دین غربی ها است ، یعنی ایرانیهای غرب پرست است ، و باخودم میگویم ای کاشکی هرگز کشور ما حمسایه ایران نمیبود و ای کاشکی زبان ما هیچ وقت با زبان ایران یکی نمیبود چراکه آنقدر بر خورد بد با افغانی دارد که از زبان ایران و از حمسایه بودن ایران از هم دینی نفرت پیدا کردم

نظر شما چیست؟