اشغال و مقاومت

  • انتشار: ۲۶ دلو ۱۳۹۶
  • سرویس: اجتماعیتیتر 2دیدگاه
  • شناسه مطلب: 37129

امروز 26 دلو/ بهمن برابر با بیست‌ونهمین سالروز خروج ارتش سرخ از افغانستان است. 29 سال پیش در چنین روزی، واحدهایی از لشکر چهلم ارتش سرخ، خاک افغانستان را ترک کرد و به 9 سال حضور ارتش شوروی سابق در این کشور پایان داده شد.

در ارتباط با اشغال افغانستان توسط شوروی سابق و سپس خروج این کشور از افغانستان، چهار دیدگاه کلی از همه بیشتر، جلب توجه می‌کند.

دیدگاه نخست، ورود ارتش سرخ را به افغانستان اشغال نمی‌داند بلکه موضوعی می‌شمارد که شرایط آن زمان اقتضا می‌کرد تا شوروی به کمک افغان‌ها بشتابد. این دیدگاه عمدتاً توسط افراد و جریاناتی مطرح شده که یا وابسته به جریان فکری کمونیستی و حزب سابق دموکراتیک خلق افغانستان هستند و یا هم از شرایط آن زمان اطلاع درستی ندارند.

دیدگاه دوم، به صورت یکجانبه، مبارزان یا همان مجاهدین را فرشتگانی عنوان کرده که گویا هیچ نقطه سیاهی در کارنامه آنان نبوده و نیست. این دیدگاه بیشتر توسط افراد و گروه‌هایی مطرح شده که یا تاهنوز در خواب به سر می‌برند و یا هم فرا افکنی می‌کنند.

دیدگاه سوم هر نوع مقاومت و جنگ را علیه نیروهای متجاوز و اشغالگر در هر کجای دنیا غیرمقدس و بی نتیجه می‌داند. این دیدگاه بیشتر توسط آنانی مطرح شده که ایدئالیستی فکر می‌کنند و یا هم از دنیا و تاریخ روابط بین‌الملل، بی‌خبر هستند.

دیدگاه چهارم که متفاوت‌تر از سه دیدگاه دیگر است، ورود ارتش سرخ به افغانستان را اشغال و مقاومت را حق ملت افغانستان می‌داند اما در این میان، نارسایی‌ها، اشتباهات و خطاهای فاحش را در جریان مقاومت نیز نادیده نمی‌گیرد.

در پاسخ به طرفداران دیدگاه اول باید عرض کرد که در سال 1358 خورشیدی، نه شوروی و جهان برای لشکرکشی به یک کشور دیگر آماده بود و نه شرایط اجتماعی و سیاسی افغانستان حضور نظامیان خارجی را برمی‌تافت. برای تائید این سخن، نگاهی به رویدادهای 9 ساله اشغال افغانستان و وضعیت ناهنجار شوروی در دهه هشتاد میلادی کافی است.

در پاسخ به طرفداران دیدگاه دوم که مبارزان و مجاهدین را پیراسته از هر نوع خطا و اشتباه عنوان می‌کنند، باید عرض کرد؛ برای لحظه‌ای هم که شده کلاه خود را قاضی قرار دهند و عملکرد چندین ساله مجاهدین را مرور کنند که آیا اعتقاد به تقدس مجاهدین امر عاقلانه است؟ خوانندگان این سطور در آن سطحی از آگاهی رسیده‌اند که بدون یادآوری از خطاها و اشتباهات مجاهدین، خود مطلب را دریابند. هنوز شهر کابل، زخم جنگ‌های داخلی را بر پیکر خود دارد، یتیمان آن دوره هنوز احساس کمبود پدر می‌کنند و زنان بیوه آن دوره نیز تاکنون داغ همسران‌شان را فراموش نکرده‌اند.

به طرفداران دیدگاه سوم که قائل به عدم مقاومت و مبارزه علیه هر اشغالگری هستند، باید عرض کرد که چنین اعتقادی رئالیستی و از حقیقت به دور است. البته این که در جهان جنگ نباشد، یک خواسته مقدس است اما تاریخ گذشته بشر و روابط اجتماعی آینده انسان، نشان می‌دهد که جهان بدون منازعه امکان‌پذیر نیست. پس امر دفاع در برابر متجاوز، یک موضوع عقلی نه عاطفی است. اگر قرار باشد مقاومت در برابر اشغالگری امر مقدسی نباشد، امروز آمریکایی‌ها و اروپایی‌ها به مبارزات استقلال‌طلبانه خود افتخار نمی‌کردند. می‌دانید چرا امروز کشورهای غربی نمادی به اسم «سرباز گمنام» دارند؟ خوب پاسخ آن روشن است؛ چون مقاومت و مبارزه علیه متجاوز و اشغالگر و دفاع از میهن و سرزمین را امری مقدس می‌دانند.

حالا که به آخر مطلب رسیده‌ایم، بد نیست که یادداشت حاضر را با دیدگاه چهارم به پایان برسانیم و آن این که مبارزه و مقاومت ملت افغانستان در برابر ارتش شوروی سابق، حق مسلّم ملت افغانستان و در عین حال یک اقدام مقدس بود اما اهریمنانی در لباس و نقاب احزاب، تنظیم‌ها و مجاهدین آن را به بی‌راهه کشاندند. اگر قرار است مبارزه و مقاومت ملت افغانستان در برابر ارتش سرخ حق نباشد، پس هیچ مقاومتی در جهان علیه اشغالگری از جمله مقاومت غرب و شوروی علیه هیتلر و نازی‌ها در جنگ دوم جهانی، امری پسندیده نبوده است.

مرادی

نظرات(۰ دیدگاه)

نظر شما چیست؟