آیا ستاره اقبال “طالبان” رو به اوج است؟
- انتشار: ۱۰ جدی ۱۳۹۷
- سرویس: سیاست
- شناسه مطلب: 51807
درماهها و روزهای اخیر موضوع صلح با طالبان، مرکزثقل تحولات داخلی و منطقه ای و بینالمللی کشور گردیده است. ایالات متحده امریکا که خود را پرچمدار مبارزه با تروریزم میپنداشت و مدعی بود که روزی رهبران القاعده و طالبان را به پای محاکمه عدالت خواهد کشانید؛ اکنون از مواضع پیشین خویش عقب نشینی اختیار نموده و با تعیین نماینده ویژه ای برای صلح و گفتگو با طالبان، عملا گروه طالبان را از لیست سیاه بیرون کشیده و آنان را برای منافع امریکا تهدید آمیز نمیداند.
از جانب دیگر پاکستان که بارها از سوی حکومت افغانستان و حامیان بینالمللی اش متهم به اتخاذ سیاست و روش دوگانه در مبارزه با تروریزم دانسته میشد، و برای اینکه پاکستان را وادار به تغییر سیاست و روش نمایند، اعمال فشارهای گوناگون حتا تا مرحله تحریم و مسدود ساختن کمکهای مالی و تسلیحاتی و دادن قرضه نیز پیشرفتند، اما سرانجام پاکستانیها موفق شدند که امریکا را وادار سازند تا با طالبان بصورت مستقیم گفتگو کنند و در این راستا به حمایت و همکاری پاکستان نیز توجه نمایند.
در بعد دیگر قضایا دامنه مانور سیاسی طالبان نسبت به گذشته گسترش یافته و آنان توانستند در نشست مسکو این مانور خود را بخوبی اجرا کنند. اکنون طالبان هم از لحاظ نظامی در داخل کشور در موضع برتر قرار گرفته اند و هم از لحاظ سیاسی در خارج از کشور دیگر بعنوان یک گروه محدود و منزوی دانسته نمیشوند. آنان توانسته اند در خلاء و ضعف حکومت افغانستان، پا به پای حکومت افغانستان، مشروعیت سیاسی خود را اندک اندک بدست آورند.
بدین جهت، با داغ شدن موضوع گفتگو با طالبان و افزایش تلاشهای زلمی خلیلزاد نماینده ویژه امریکا در مورد صلح با طالبان، حکومت افغانستان و برخی از چهرهها و جریانهای سیاسی موقعیت و آینده خود را در فرجام این گفتگو و نتایج بعد از آن در خطر دیده، به دست و پا افتاده و به تکرار سناریوهای کهنه و فاقد کارآمدی سالهای بحران، یعنی تشکیل ائتلافهای سیاسی و نظامی، شورای قیادی و جهادی، شورای نجات و…. دست یازیده اند، و مجموعه نامنسجم و فاقد استراتژی و باورمندی به منافع کشور بنام و عناوین مختلف از جمله “بوردعالی مشورتی صلح” تشکیل داده اند.
شاید در نخست چنین حرکت و تشکیلی امیدوارانه به نظر برسد، و چنین تلقی گردد که حداقل از سوی افغانستان یک صدای واحد در ارتباط با صلح بلند خواهد شد! اما این یک خوش بینی ناپایدار و بیریشه است. زیرا این شورا- که هم از لحاظ فرم نامتجانس است و هم از لحاظ محتوا فاقد روحیه همسویی و دارای نقاط اشتراک- هنوز در مورد تعریف بسیاری مسایل از جمله تعریف از طالبان به اجماع نظر نرسیده اند: آیا طالبان یک نیروی سیاسی افغانی است؟ آیا طالبان یک نیروی نظامی افغانی است؟ آیا طالبان آلت دست سازمانهای استخباراتی است؟ جالب است در این میان بطور مشخص حتا تعریفی که از سوی خود حکومت و نهادهای امنیتی آن ارایه میشود انسجام یافته نیست. در یک بخشی از اظهار نظرها گفته میشود که طالبان افغان هستند(عمدتا از زبان شورای صلح این ادعا مطرح میشود)!؛ در بخش دیگر گفته میشود که 120 گروه تروریستی بشمول طالبان توسط خارجیها برای نابودی کشور و سقوط نظام سیاسی حمایت و تقویت میشوند (که این ادعا از زبان سخنگویان رئیس جمهور و وزارت داخله و دفاع گفته میشود)!
هم چنین از یک سوی گفته میشود که صلح باید در “ملکیت افغان”ها باشد، اما از جانب دیگر گفته میشود که جنگ به وسیله خارجیها پیش برده میشود! و…
در نهایت با این آشفتگی و فقدان انسجام در اردوگاه حکومت و نبود استراتژی و اشتراک در تعاریف مسایل بنیادین ملی تشکیل هر مجموعه ای در واقع تکرار همان سناریوهای ناکام گذشته است. شاید هدف اصلی و توجه واقعی ایجاد مجموعه هایی بنام بورد مشورتی، مصرف کمپاینی انتخاباتی و نیز ایجاد نوعی مصئونیت روانی در برابر نگرانی و باخت احتمالی در ساختار سیاسی آینده کشور است، تا از این طریق بگونه ای بتوانند با اعمال فشار یا مانور سیاسی در برابر خارجیها، برای آینده خویش جایگاه و موقعیتی پیدا نمایند. اما آنچه مهم به نظر میرسد که این تلاشها یا کوششها ابتکاری و برخواسته از انگیزه ملی نبوده، بلکه واکنشی است در برابر اوج گیری احتمالی ستاره اقبال طالبان!
شکور اخلاقی
نظرات(۰ دیدگاه)