آشفتگی در مدیریت جنگ و تأمین امنیت

  • انتشار: ۶ جوزا ۱۳۹۷
  • سرویس: اجتماعیدیدگاه
  • شناسه مطلب: 42994

نیروهای نظامی افغانستان، در جبهه‌های مختلف، در نبرد سخت و طاقت فرسا با گروه‌های شورشی و تروریست‌های چندگانه بین‌المللی هستند.

گروه‌هایی که در تلاش هستند تا برای مرعوب کردن مردم و به زانو در آوردن حکومت دامنه کشتارها را وسعت بخشند و کیفیت آن را خشن و هولناک سازند. آنان در این عرصه از هیچ جنایتی فروگذار نیستند. بر خلاف تمام ارزشهای انسانی و دینی، با عملیات انتحاری غیر نظامیان را به قتل می‌رسانند. بر خلاف اخلاق جنگ و حقوق بشردوستانه اسیران جنگی را به فجیع‌ترین وجه ممکن سلاخی می‌کنند.

در صورت تسلط ادارات دولتی و بناهای عام المنفعه را به آتش می‌کشند. این مسیر خونبار و انسان ستیزانه‌ای است که گروه‌هایی شورشی هر روز به آن شتاب بیشتر می‌دهند و ابعاد آن را وسعت می‌بخشند تا به اهداف خود دست یابند.

اگر وضعیت به همین شکل باقی بماند، نه تنها انتظار نمی‌رود که شتاب این ویرانگری کندتر شود و شعله‌های این جنگ خانمان برانداز کاهش یابد،  بلکه دامنه جنگ، تلفات انسانی، ناامنی و آوارگی مردم در نقاط مختلف کشور گسترش می‌یابد.

در میدان جنگ ابتکار عمل را همچنان، شورشیان در دست خواهند داشت و آنان تصمیم می‌گیرند که در کجا جبهه جدید جنگ را بگشایند. به این ترتیب، آنان این توانایی را خواهند داشت که در هرجای که بخواهند عملیات را اجرایی نمایند، تلفات نیروهای نظامی حکومت را بالا ببرند. مراکز ولایات را با خطر سقوط مواجهه نمایند؛ اگر دیروز نوبت فراه بود، فردا نبوت فاریاب و امروز نوبت غزنی است و به این صورت شعله‌های جنگ و نا امنی ساحات و مناطق جدید را در بر خواهد گرفت.

این وضعیت یک چیز را به اثبات می‌رساند؛ و آن این‌که اداره و مدیریت جنگ و تامین امنیت به عنوان اولویت نخست کشور، در حکومت، به شدت دچار آشفتگی و نابسامانی است. اراده‌ قاطع برای مقابله با گروه‌های شورشی نیست، استراتژی مشخصی وجود ندارد، در این جنگ فرسایشی هدفی تعریف نشده است. نیروهای نظامی، در جبهه‌های مختلف، به شکل جزیره‌گونه به حال خود رها شده، از لجستیک خبری نیست. در مواردی حتا مواد غذایی به نظامیان نمی‌رسد و آنان مجبورند با شکم گرسنه بجنگند. برای مناطق تحت تهدید، به موقع کمک نمی رسد، نیروهای محاصره شده و در معرض تهدید به گونه مطلوب و در زمان مناسب اکمال نمی‌شود. سر انجام این‌که آشفتگی و ناکارآمدی در تأمین امنیت، اداره و مدیریت جنگ به گونه‌ای اسفبار است که در حدودی بیش از ۳۴۰ هزار نیروی نظامی ملی، در صنوف و قطعات مختلف با حمایت قاطع مردم و مجامع بین المللی، در برابر چند گروه شورشی در موضع انفعال قرار گیرند و ابتکار عملی از خود نداشته باشند.

مبرهن است که انفعال و آشفتگی در میدان جنگ ناشی از ضعف نیروهای نظامی نیست، بلکه ناشی از ضعف، ناکارآمدی و بی‌تدبیری تصمیم سازان و تصمیم گیران ارشد در بالاترین راس هرم رهبری حکومت است.

از میان دلایل مختلف یک دلیل عمده آن است که وقتی منطقه‌ای سقوط می‌کند، دوباره نیروهای نظامی ما آن را از چنگ مخالفان بیرون می‌کنند که به مراتب کار دشوارتر از پیشگیری و جلوگیری از سقوط است؛ لذا اگر اندک تدبیری وجود داشته باشد، نیرو و توانی که پس از سقوط و با تحمل تلفات و خسارت زیاد انسانی و مادی به کار گرفته می‌شود، آن را پیش از سقوط می‌توان به کار بست،؛ اما چنین نمی‌شود، تعلل و کم کاری صورت می‌گیرد، در نتیجه مخالفان ضربات خود را وارد می‌کنند، پس از آن، تجهیزات ارسال می‌گردد و نیروهای کمکی به منطقه مورد مناقشه اعزام می‌شود و این با الفبای استراتژی و مدیریت جنگ، از بنیان ناسازگار است.

مشخص است که با تمرکزگرایی بیش از اندازه در عرصه حکومت، تقریبا می‌توان گفت اینک در افغانستان فقط یک نفر دارای صلاحیت شبه مطلقه، در امور مختلف است و پیوسته تلاش دارد آن را توسعه دهد، در نتیجه تمام نابسامانی‌ها، ناکارآمدی‌ها و آشفتگی‌ها در عرصه حکومت از جمله اداره و مدیریت جنگ، متوجه او است. برای مدیریت جنگ و تأمین امنیت مردم، به عنوان اولویت اول کشور، اگر امروز راهبرد و استراتژی مشخص، موثر و فوری اتخاذ نگردد، ممکن است فردا بسیار دیر باشد و تمام دستاوردهای هفده ساله روند کنونی، در معرض اضمحلال و نابودی قرارگیرد.

داکتر سید جواد سجادی

نظرات(۰ دیدگاه)

نظر شما چیست؟