چرا کارگر افغانی بازار کار را اشغال کرده است؟ پاسخهای یک مهاجر افغانستانی!

  • انتشار: ۲۲ میزان ۱۳۹۶
  • سرویس: دسته بندی نشده
  • شناسه مطلب: 31883

اطلس پرس- هفته گذشته مجلس شورای اسلامی ایران از وزیر کار و تعاون سوالاتی را پرسید که پاسخهای وزیر درباره کمبود کار قدری تکان دهنده و غیرواقعی به نظر می رسید.

به گزارش خبرگزاری اطلس پرس، عباس رضایی، شاعر و نویسنده مهاجر افغانستانی درباره این موضوع اظهار داشت : رفتار هفته ی گذشته مجلس شورای اسلامی ایران در رابطه با سوأل از آقای ربیعی وزیر کار و تعاون مرا بر آن داشت تا در این یادداشت یادآور برخی نکات شوم. این مطلب بیشتر از آنکه نظر به حرف های آقای وزیر داشته باشد مربوط است به سوألی که مطرح شده است. به نظر می رسد که این سوأل به علت تحرک و اعتراض برخی اصناف در ماه های اخیر مطرح می شود. اصنافی که سعی نمی کنند با درک واقعیت بازار و استفاده از پتانسیل هایی که با اندکی خلاقیت قابل دستیابی اند اقدام به توسعه و تحکیم کسب و کار خود کنند. سوأل مطرح شده از وزیر کار حرف تازه ای ندارد. همان نگاه و برداشتی را دارد که از زمان دولت سازندگی برقرار شد. چرا کارگر خارجی(افغانی) بازار کار را اشغال کرده است؟
هر چند این سوأل کهنه است اما شرایطی که امروز در جهان جریان دارد بسیار متفاوت از بیست و پنج سال قبل یا حتی ده سال قبل می باشد. افغانستان و عراق بزرگ ترین وارد کنندگان اجناس مصرفی تولید شده در ایران می باشند. حجم واردات افغانستان از ایران سال هاست که از مرز دو میلیارد دلار یعنی حدود ده هزار میلیارد تومان گذشته است. این رقم همچنان در حال گسترش است. با توجه به اوضاع افغانستان و منابع درآمدی این کشور به نظر می رسد این رقم برای سال ها پایدار می ماند. یادمان نرود در کارخانه هایی که محصولات صادراتی به افغانستان را تولید می کند کارگرهای ایرانی کار می کند. این آمار بدون در نظر گرفتن اقتصاد غیر رسمی و همچنین صادرات خدمات فنی و مهندسی می باشد. منافع مستعد و روبه رشد دو کشور ایجاب می کند که مسئولان تصمیم گیرنده نسبت به بازسازی و تغییر نگرش اساسی اقدام کنند. ضمن آنکه از تخریب می پرهیزند نسبت به بهبود اوضاع رابطه مردم کشورهای ایران و افغانستان اقدام کنند. اقدامات و سوألات اینچنین در بازار و واقعیت باعث کاهش منفعت های دوجانبه می شود.

آقای حسن یک کارگاه خیاطی برای تولید کت و شلوار دارد. او جوان است. انگیزه زیادی دارد تا هفت پایه چرخ خیاطی خود را به دوازده پایه چرخ برسانند. در کارگاه او دوازده نفر به طور دائم مشغول به کار هستند. تمام وقت او صرف بازاریابی و مدیریت فروش می شود تا با فروش و وارد کردن نقدینگی بیشتر ضمن حفظ موجود به سمت هدفی پیش بینی شده اش پیش برود. هنگام انتخاب همکار او تلاش می کند کسانی را به خدمت بگیرد که متعهد، منظم و قانع باشند. افراد با این شاخصه ها باعث می شود تا آقای حسن نگرانی کمتری از نظر هزینه های تولید و کیفیت داشته باشد. با این اوصاف او می تواند محصول با کیفیت تر و ارزان تری تولید کند. به این طریق او می تواند جایگاه بهتری در بازار پیدا کند. او با خودش فکر کرده است اگر فروشش از میزان مشخص شده ای در سال جلوتر ببرد، می تواند اقدام به خرید دستگاه های متنوع تر و پیشرفته تری کند. آقای قاسم برای آقای حسن کار می می کند. او هم جوان است و به تازگی زنی را به عقد خود در آورده است. او برای شروع زندگی خود می بایست درآمد بیشتری داشته باشد. آقای قاسم روزی هشت ساعت در کارگاه آقای حسن کار می کند. بدون اضافه کاری، او ماهانه یک میلیون تومان حقوق خالص بدون احتساب مالیات و عوارض دریافت می کند. او بیمه تأمین اجتماعی می باشد. از تعطیلی در روزهای رسمی و مرخصی استحقاقی مندرج در قانون کار برخوردار است. او به آقای حسن مراجعه و درخواست حقوق بیشتر می کند. بعد صحبت های بی نتیجه و مدتی دلخوری، آقای قاسم تصمیم می گیرد از کارگاه آقای حسن برود. او وقتی به کارگاه برمی گردد تا وسایل شخصی اش را جمع کند آقای جعفر را می بیند که پشت چرخی که او کار می کرد نشسته است. حالش بد می شود. آقای جعفر سی ساله است. او افغانی است. آقای جعفر مستاجر است و در یک منطقه ی حاشیه ای شهر ماهی سیصد و پنجاه هزار تومان کرایه خانه می پردازد. او برای تمدید کارت اقامت موقت (آمایش) خانواده ی چهار نفره اش در سال 95 و مالیات کارت کارگری اش حدود ششصد هزار تومان به خزانه و سایر حساب ها واریز می کند. او ده سال در کار خیاطی کت و شلوار سابقه دارد و قبول کرده است که به صورت دستمزدی برای آقای حسن کار کند. با توجه به نیاز مالی آقای جعفر و مهارتش آقای حسن امیدوار است سودش از تولید چرخی که در اختیار آقای جعفر گذاشته است بیشتر شود. ضمن آنکه آقای حسن هیچ قرداد و تعهدی جز پرداخت دستمزد به آقای جعفر ندارد. او می تواند متناسب با وضعیت فروش به تولید بپردازد و هزینه های قطعی آقای قاسم را به هزینه های سیال و قابل مدیریت آقای جعفر تبدیل کند. آقای قاسم از وقتی آقای جعفر را پشت چرخ دیده است از افغانی ها بدش می آید. او همواره اعلام می کند که افغانی ها شغل او را تصاحب کرده اند. آقای قاسم با کمک همسرش بعد از مدتی جستجو برای شغل، تصمیم می گیرند که خودشان برای خودشان کار کنند. آنها با کمک خانواده های شان دو پایه چرخ، قیچی و اتو برای راه اندازی یک کارگاه می خرند. خوشبختانه با آشناهایی که آقای قاسم در بازار دارد می تواند یک قراداد هزار عددی شلوار را در رقابت قیمتی از بقیه بدست بیاورد. آقای قاسم در کارگاهش برای کارهای برش و اتوکاری نیاز به یک کارگر اضافه دارد. در این مدت آقای حسن توانسته است سرمایه خوبی جمع کند. دستگاه های اتوماتیک از آلمان وارد کند. او برای راه اندازی و اپراتوری دستگاه هایش نیاز به افراد متخصص و دانش آموخته دارد. بنابراین آقای جعفر دیگر جایی در کارگاه او ندارد. آقای قاسم برای تولید سریع و به صرفه نیاز به کارگری ماهر و ارزان قیمت دارد. او آقای قاسم را می بیند که بیکار است. حالا سوالات این هستند:
آیا آقای حسن حق دارد به فکر سود بیشتر برای گسترش کارش باشد؟
آیا آقای حسن در مدیریت کارش حق دارد برای بهره وری بیشتر تلاش کند؟
آیا آقای قاسم بدون اضافه کردن میزان و کیفیت خدماتش حق دارد از آقای قاسم دریافتی بیشتری درخواست کند؟
آیا آقای جعفر باعث بیکاری آقای قاسم شده است؟
آیا آقای قاسم آقای جعفر را به کار خواهد گرفت؟
اقتصاد اگرچه در ظاهر تکیه بر اعداد، ریاضی و واقعیت های آماری دارد اما پدیده ای است که مستقیمن همذات وضعیت و روابط انسانی است. منظور از وضعیت انسانی حالات شخصیتی و رفتاری است که هر انسان در جهان واقعی با آنها زندگی می کند. حالاتی مانند شادی، خشم، رضایتمندی که ریشه در نوع زیست آدمی دارد. منظور از روابط انسانی شرایطی است که انسان ها به علت انسان بودن خود در برخورد با دیگر انسان ها در نظر می گیرند. پذیرش این مفهوم باعث می شود تا نگاه به زنجیره اقتصاد از حالت بسته و مقطعی خارج شده به حالتی کلی و عمقی در آید. این نگاه کمک می کند تا شناخت دقیق تری از عوامل موثر و توابع تأثیرپذیر به دست بیاید. علاوه بر اینها اقتصاد پدیده ای است که در طول زمان اتفاق می افتد.

بنابرین در نگاه به اقتصاد نمی توانیم قضاوت های مان را صرفن معطوف به مقعطی از زمان کنیم. نتایج بدست آمده در اقتصاد بستگی ذاتی با عملکرد عوامل اقتصادی در زمان های دیگر نیز دارند. همچنین نباید فراموش کرد که اقتصادهای ملی در دنیای امروز در بستر شبکه ای اقتصاد جهانی رشد می کند. جهانی شدن اقتصاد کمک می کند تا کسانی که همت بیشتری دارند از بازار بیشتری سهم برده و دریافتی بیشتری داشته باشند. دریافتی بیشتر به معنای تأثیرگذاری بیشتر این دست از کشورها در مناسبات و وضعیت جهان می شود. آنچه را که باید دوباره متذکر شد این است که اقتصاد از سایر مسائل انسانی جدا نیست. به این معنا که شما نمی توانید در یک بازار رقابتی انتظار خریداری محصول را از کسانی داشته باشید که در مسائل سیاسی با شما دچار تعارض هستند. مسئله مهاجرت و کارگران مهاجر سال هاست که در کشورهای مختلف جهان در حال اندیشیده و بحث شدن می باشد.

بسیاری از کشورهای دنیای جدید بر مبنای مهاجران شکل گرفته اند. بسیاری از ابداعات و اختراعات حاصل تلاش مهاجران می باشد. همچنین بسیاری از قوانین و عرف های بین المللی. مهاجرت یک واقعیت انسانی می باشد. متأسفانه ملی گرایی قرن نوزدهم و بیستمی صادره از اروپا باعث شده است تا بسیاری از مفاهیم ذاتی زندگی بشر در تنگنای بی منطقی و سوء استفاده قرار بگیرد. از آن جمله است همین مسئله مهاجرت. در بسیاری کشورها از جمله کشورهای توسعه یافته علیرغم بهره مندی از مزیت های انسان های مهاجر همواره رویه ای ضدمهاجرتی و فرافکنانه وجود داشته است. در حالی که در یک نگاه آماری و منطقی می توان دریافت که مهاجر به علت انگیزه ها، تنگناها ، محرومیت های قانونی و اجتماعی، سعی زیادی می کند تا عضوی باکیفیت و کوشا برای جامعه باشد. در کشوری مانند ایران این گروه جمعیتی به علت محدودیت های قانونی سال ها به عنوان تنظیم کننده بازار کار عمومی مورد استفاده قرار گرفته اند. بیشتر از همه جا این گروه به کسب و کارهای نوپا کمک رسانده اند. آنها همین حداقل درامد را از مغازه های ایرانی خرید کرده اند. به صاحب خانه های ایرانی کرایه پرداخته اند. مدیران ایرانی و حتی مدیریت دولتی با وجود آنها توان چانه زنی در بازار، بازار کار و ایجاد بهره وری را داشته اند.

بدون آنکه دولت مجبور باشد برای حضور آنها در جامعه هزینه های مانند خدمات بهداشتی و حمایت اجتماعی پرداخت کند. در کنار آن سال هاست که دولت ها و مجلس های مختلف مشکل ضعف مدیریت و سردرگمی های اقتصادی شان را به حضور آنها نسبت داده و از پاسخگویی شفاف خلاصی یافته اند. بهره وری یک اصل مهم در اقتصاد و تولید یک جامعه است. بهره وری در عرصه های مختلف شکل های متفاوتی دارد. آنچه به نظر می رسد این است که تولیدکنندگان سعی می کنند به هر شکل ممکن هزینه های تولید را پایین آورده و بهره وری را بالا ببرند. در همین زمان بهره وری در کار دولت در این امر است که آنها نیز تا حد امکان زمینه کار آسان تر را فراهم کند. اقتصاد انحصاری و وابسته به سلیقه هایی که درست شکل نگرفته اند نمی تواند به سرانجام درستی برسد. آنچه بر مبنای ارزش های انسانی و عقلانی بناگذاشته نشود با توجه به رویکرد کمال گرای انسان امروز جهان، محتوم به شکست است.

اشتباه محاسباتی و دخالت دادن برداشت های غیرانسانی ترویج داده شده توسط تفکر ناسیونالیستی غرب به وسیله رسانه های نااخلاق مدار باعث فشل شدن اقتصاد می شود. قابل ذکر است وقتی هدف رشد اقتصادی است باید احترام تمام و کمال به مشتری و خدمتگزار رعایت شود. هر کشور و گروه جمعیتی انسانی دچار برخی ضعف ها و برخوردار از بعضی مزیت هاست. کشور و مردم افغانستان نیز از این قاعده مستثنی نیست. ایران و افغانستان بیشتر از آنکه دو کشور باشند به دو ایالت شبیه اند. فرهنگ یگانه، موقعیت جغرافیایی مشترک و منافع مشترک ایجاب می کند تا تفکر منسوخ شده ی متمایل به غرب و غرب زدگی کنار گذاشته شود. بازرگانان و کسانی که در این سال ها با افغانستان سر و کار داشته اند به خوبی درک کرده اند که اگر قرار است ایران متحدی در آسیا داشته باشد هیچ کشوری شرایطی مساعدتر از افغانستان را ندارد و بهتر است ایران به جای رفتن به سمت غرب، برای یافتن متحد استراتژیک بهتر است به شرق هم نظری داشته باشد. عملکرد مهاجرین در قضیه سوریه به خوبی مغالطه ی ملی گرایان افراطی را در استدلال امنیت ملی ایران روشن کرد.

ایران به عنوان ثروتمندترین کشور دنیا به لحاظ منابع، نیروی انسانی و موقعیت جغرافیایی برای توسعه، بیشتر از آنکه نیاز به خفت کردن و گرفتن گلوی عده ای مهاجر کارگر داشته باشد به تغییر نگاه، مدیریت و سیاستگزاری نیاز دارد. نگاهی که در آن هیچ کشوری در جهان را فرادست یا فرودست خود نبیند. به همه ی انسان ها نگاهی برابر داشته باشد. مدیریتی که بر شفافیت و پاسخگویی بنا نهاده شود. سیاستی که به صداقت برگردد.


عباس رضایی مهرماه 96

انتهای پیام

نظرات(۰ دیدگاه)

نظر شما چیست؟