قصه ها و تاریخ؛ ابرازی پرکاربرد در قرآن کریم

  • انتشار: ۷ قوس ۱۳۹۳
  • سرویس: دین و اندیشه
  • شناسه مطلب: 1316
قصه و تاریخ در قرآن

يكى از مهم ترين ابزار تعليم و تربيت كه اثر قاطع و تعيين كننده اى در ساختن شخصيت فرد و جامعه دارد، ارائه نمونه ها و الگوهایی است که گويای ارزش ها و ضد ارزش ها است. به اين صورت كه صفات نيك و صفات ناپسند تجسم پيدا كند و در قالب نمونه هاى عينى ارائه شود.
براى اين كار مى توان از قصه و داستان و به خصوص تاريخ كه منبعى غنى و سرشار از عبرت ها و عبرت آموزي ها است استفاده كرد. با استفاده از قصه و تاريخ مى توان به خوبى ها و بدى ها عينيّت داد و آنها را در قالب نمونه هاى تاريخى تجسم بخشيد به گونه اي كه شخص، آنها را همانند نمايشنامه از نزديك ببيند و خود را در كنار قهرمان تاريخ بداند و با آنها باشد و عاقبت خوب يا بد و عوامل شكست و پيروزى آنها را به خوبى درك كند.
تاريخ به ما چيزهاى مهمى مى آموزد و ما مى توانيم با بررسى انگيزه هاى شكست و پيروزى و بالا آمدن و پائين رفتن شخصيت هاى تاريخى و قهرمان داستان، درس هاى عملى از آن بياموزيم.
قرآن كريم در مقام تعليم و تربيت به صورت گسترده اى از تاريخ استفاده كرده است و با طرح قصه هاى گوناگون تاريخى و با استفاده منطقى از آن، آن را در خدمت اهداف خود قرار داده است. قرآن کریم در قصه هاى خود نيكى ها و زشتى ها را مجسم مى كند و شنونده و خواننده را در حالتى قرار مى دهد كه گويا در فضاى داستان نفس مى كشد و با شخصيت هاى آن زندگى مى كند و به اين گونه الگوهائى كه قرآن كريم در قصه هاى خود به دست مى دهد، نمونه هاى عينى و لمس شده از خوبان و بدان است که در پرورش افراد بسیار مؤثر و كارساز می باشد. لذا قرآن کریم هدف از ذكر قصه ها را عبرت آموزى و رسيدن به آرامش خاطر و وا داشتن مردم به تفكر معرفى مى كند.
در آیه 111 سوره یوسف می خوانیم: «لَقَدْ كَانَ فِي قَصَصِهِمْ عِبْرَةٌ لِّأُوْلِي الأَلْبَابِ»، «در سرگذشت هاي آنها درس عبرتي براي صاحبان انديشه است»، همچنین در آیه 120 سوره هود نیز آمده است: «وَكُلاًّ نَّقُصُّ عَلَيْكَ مِنْ أَنبَاء الرُّسُلِ مَا نُثَبِّتُ بِهِ فُؤَادَكَ»، «ما از هر يك از سرگذشت هاي انبياء را براي تو باز گو كرديم تا قلبت آرام و اراده ات قوي گردد»
هر چند كه همه قصه هاى قرآن، هدف هاى مشخصى را تعقيب مى كند و همه آنها نمونه هائى از افراد خوب و بد ارائه مى دهد، ولى در بعضى از آنها روى نمونه ها به خصوص انگشت مى گذارد و با هدف الگو قراردادن آنها به قصه مى پردازد.
گاهى دو نمونه خوب و بد را در كنار هم قرار مى دهد و آنها را با همديگر مقايسه مى كند تا شنونده يا خواننده، خود راه بيفتد و با انديشيدن درباره آن دو نمونه و سنجش عملكرد آنها با يكديگر، به نتايج مطلوبى دست پيدا كند.
همچنين گاهى در قرآن كريم سرگذشت قومى و يا فرد خاصى مورد توجه قرار مى گيرد و به عنوان الگو و نمونه معرفى مى شود تا مردم با مطالعه عملكرد آن قوم يا فرد و سرانجام نيك يا بدى كه داشتند درس هاى ارزنده اى بياموزند.
این گونه است که قرآن كريم با ارائه نمونه هاى عينى از افراد و جوامع خوب و بد، و ياد آورى اعمال زشت يا پسنديده آنها، در تربيت درست افراد و جوامع اسلامى گام هاى مهمى بر مى دارد و با اعمال اين شيوه صفات خوب و بد را در برابر ديدگان مردم تجسم و عينيّت مى بخشد، اين شيوه و روش در امر تعليم و تربيت بسيار كارساز مى باشد.

 

نظرات(۰ دیدگاه)

نظر شما چیست؟